ساخت پاوپوینت با هوش مصنوعی
کم تر از 5 دقیقه با هوش مصنوعی کافه پاورپوینت ، پاورپوینت بسازید
برای شروع ساخت پاورپوینت کلیک کنید
شما در این مسیر هستید :خانه / محصولات / Powerpoint / دانلود پاورپوینت آشنایی با قواعد عربي 1 (کد16857)
سفارش انجام پاورپوینت - بهترین کیفیت - کم ترین هزینه - تحویل در چند ساعت 09164470871 ای دی e2proir
شناسه محصول و کد فایل : 16857
نوع فایل : Powerpoint پاورپوینت
قابل ویرایش تمامی اسلاید ها دارای اسلاید مستر برای ویرایش سریع و راحت تر
امکان باز کردن فایل در موبایل - لپ تاپ - کامپیوتر و ...
با یک خرید میتوانید بین 342000 پاورپینت ، 25 پاورپوینت را به مدت 7 روز دانلود کنید
هزینه فایل : 105000 : 54000 تومان
فایل های مشابه شاید از این ها هم خوشتان بیاید !!!!
نام درس:
قواعد عربي 1
هدف كلي:
1-آشنايي با اصول جمله بندي زبان عربي
2- آشنايي با كاربرد واژگان و نقش هر يك در پيوند كلام
3- به كارگيري آموخته ها در فهم متون نظم و نثر زبان فارسي
4- به ويژه متنهاي كهن و مصنوع كه انباشته از جمله ها و تركيب هاي عربي است.
هدفهاي رفتاري:
آشنايي با انواع حروف
آشنايي با فعل و انواع آن
حروفهاي هجا:
شمسی: ت، ث، د، ذ، ر، ز، س، ش، ط، ظ، ل، ن
قمري: أ، ب، ج، ح، خ، ع، غ، ف، ق، ك، ل، م، و، هـ، ي.
هرگاه «اَل» بر سر حروف شمسی درآید تلفظ نمی شود و حرف شمسی مشدّد تلفظ می گردد:
الذّلیل ، الرّفق
هرگاه «اَل» بر سر حروف قمري درآيد، «ل» تلفظ مي گردد: الأب، اَلعْليم
ضوابط:
1- شد (ــّــ): كَرَّم
2- مدّ (~): آمَنَ
3- وصل (صـ): نشانه حذف همزه است:
تَفَتَّح الْوَرْدُ
4- قِطع: (ء): نشانه اثبات همزه در گفتار است.
مانند: أَخَذَ، سَأََل
همزه:
وصل:
آغاز كلام تلفظ شود ولي در ميان كلام تلفظ نگردد:
أُكْتُبْ، يا عليُّ، أُكْتُبْ
قطع: در هر جا بيايد تلفظ گردد:
أحسِن يا كريمُ
يا كريمُ أَحسن
همزه قطع:
قياسي:
1- در فعل ماضي رباعي، امر و مصدر آن:
أظْهَرَ، أظـْهِرْ، إظهار
2- متكلم الوحده از فعل مضارع:
أُنْصُرُ
3- افعل تفضيل و وصفي و فعل تعجب:
أفضَل، أحمَر، ما أَجْمَلَ الوَرْدَ
سماعي:
1- همزه يكي از حروف اصلي كلمه باشد
أَمَرَ، بَدَأَ
2- اسمهاي مفرد و جمع:
إصْبَع، أشياء
حروف علّه:
«واو» و «ياء» و «الف» كه از تغيير شكل دو حرف ياد شده، پديدار مي گردد.
بقيه حروف را كه 25 يا 26 حرف است، حروف صحيح مي نامند.
اقسام كلمه:
1- اسم: رجُل، شجرة
2- فعل: أخَذَ، فَرِحَ
3- حرف: مِنْ، في
فعل:
ثلاثي:
مجرد: نَصَرَ، حَسُنَ
مزيد: أفْعَلَ، يَكْتَسِبُ
رباعي:
مجرد: دَحْرَجَ، زَلْزَلَ
مزيد: تَرْجَمَ، تَدَحرَجَ
اوزان ثلاثي مجرد:
1- فَعَلَ:
يَفعُلُ: نَصَرَ، يَنصُرُ
يَفعِلُ: قَصَدَ، يَقْصِدُ
يَفعَلُ: سَألَ، يَسألُ، (فعلي كه حروف حلقي داشته باشد بر اين وزن مي آيد)
2- فَعِلَ:
يَفعَلُ: عَلِمَ، يَعلَمُ
يَفعِلُ: حَسِبَ، يَحسِبُ
3- فَعُلَ- يَفعُلُ:
کَرُمَ، يَكرُمُ (اين وزن پيوسته براي بيان صفت به كار مي رود)
اوزان ثلاثي مزيد: (داراي 10 وزن مشهور است)
1- باب اِفعال: أظهَرَ، يُظهِرُ، اِظهار
2- باب تفعيل: علَّم، يُعَلَّمُ، تعليم
3- باب مفاعله: عاشَرَ، يُعاشِرُ، مُعاشَرَه
4- تفاعل: تَبادَل، يَتَبادَلُ، تبادُل
5- افتعال: إِنتَصَرَ، يَنتَصِرُ، اِنتصار
6- انفعال: اِنصَرَف، یَنْصَرِفُ، انصراف
7- تفعّل: تَصَرَّف، يَتَصَرَّفُ، تَصَرُّف
8- استفعال: استقبلَ، يَستَقبِلُ، استقبال
9- افعِلال: اِحَمرَّ، يَحمَرُّ، احمِرار
10- افعيلال: إحمارَّ، يَحمارُّ، اِحميرار
(از اين وزن بيشتر براي نشان دادن، مبالغه بيشتر استفاده مي كنند. )
رباعي مجرد داراي يك وزن است.
فَعلَلَ يُفَعلِلُ فَعلَلَه و فِعلَالاً:
دَحرَجَ يُدَحرِجُ دَحرَجهً و دِجراجاً.
رباعي مزيد داراي سه باب است.
1- تَفَعلُل: تَفَعلَلَ يَتَفَعلَلُ تَفَعلُل
مثال: تَدَحْرَجَ يَتَدَحْرَجُ تَدَحْرُج
2- إفعِنلال: إفعَنلَلَ يَفعَنلِلُ إفعنلال
مثال: إحرَنجَمَ يَحرَنجِمُ احرِنجام
3- إفعِلّال: إفعَلَلَّ يِفعَلِلُّ إفعِلّال
مثال: إطمَأَنَّ يَطمَئِنُّ إِطمِئْنان
ميزان شناخت حروف اصلي از حروف زايد:
برای شناخت حروف اصلی از زاید از سه حروف «ف، ع، ل» استفاده مي شود.
كلماتي كه داراي چهار یا پنج حرف اصلي باشند، حرفهاي چهارم يا پنجم اصلي آنها، به ترتيب،«لام الفعل دوم» و «سوم» به شمار مي روند.
به جدول زير توجه نماييد:
3- یافتن مفعول بر صفتی که شایسته آنست . دانلود پاورپوینت آشنایی با قواعد عربي 1
أکَبَّ ( به روی در افتاد)
أعرَضَ ( روی گردانید)
(ثلاثی مجرد این دو فعل « کبَّ و عَرَضَ» متعدی است. )
2- معانی باب تفعیل
1- بیشتر برای نشان دادن کثرت و فزونی معنی در فعل، در فاعل، یا در مفعول آمده است.
کثرت معنی در فعل: طَوَّفتُ و جَوَّلتُ (بسیار طواف کردم و گشتم )
کثرت معنی در فاعل: مَوَّتَتِ الآبالُ ( شتران بسیاری مردند)
کثرت معنی در مفعول:غَلَّقَتِ الأَبوابَ (همه درها را استواریست)
2- برای نسبت دادن مفعول به اصل فعل.
کَفَّرتُه وَ عَجَّزتُهُ و فَسَّقتُهُ، أی نَسَبتُهُ إلی الکفر و العجزِ و الفسقِ
3- برای متعددی ساختن فعل.
فَرِحَ علیً فَرَّحتُ علیّاً
4- به معنی سَلب:
قَشَّرتُ العُودَ أی نَزَعتُ قِشرَهُ
5- برای تشبیه:
قَوَّس الشیخُ
6- برای ساختن فعل از اسم .
خَیَّمَ القومُ أی ضَرَبوا خِیاماً
3- معنای باب مفاعلة
1. برای بیان مشارکت در انجام گرفتن فعل است.
مثال: کاتَبَ صَدیقٌ صدیقاً. (دو دوست به یکدیگر نامه نوشتند)
کارمتُهُ. ( یکدیگر را گرامی داشتیم )
2. تکثیر:
ظاعَفتُ الشّیءَ. (آن چیز را دو چندان کردم .)
3. به معنی « أفعَل » از باب افعال.
مثال: عافاکَ اللهُ = أعفاک اللهُ. (خداوند تو را تندرستی دهاد.)
4. به معنی فعل مجرّد.
دافَعَ و سافَر به معنی ؛ دَفَعَ و سَفَرَ
4- معانی باب تَفَعُّل:
1- برای « مطاوعه»
مثال: قَطَعتُ الحبلَ فَتَقطَّعَ.
2- برای «تَکَلُّف و تَشَبُّه»:
مثال: تَحَلَّمَ و تَزَهَّدَ. ( خود را بردبار و پارسا نشان داد.)
3- برای ساختم فعل از اسم .
مثال: الفقیرُ توسَّدَ الحَجَرَ فَنَامَ ( توسّد= از «وِساده، به معنی بالش گرفته شده است.)
4- برای دلالت به این معنی که فاعل، از فعل کناره گرفته است.
«وَ مِن اللَّیل فَتَهَجَّد بِهِ نافِلَةًً لَکَ.... ( پاسی ازشب را بیدار بمان که آن فضیلتی است برای تو.)
5- به معنی حصول و فراهم آمدن تدریجی فعل
تَجَرَّعتُ الماءَ
6- به معنی انتساب
تَبَدّی الرَّجُلُ. ( مرد به بادیه منسوب گشت.)
5- معانی باب تفاعُل:
1- برای مشارکت:
تخاطَبَ الرجُلانِ (دو مرد یکدیگر را مورد خطاب قرار دادند.)
2- برای «مطاوعه»:
باعَدْتُهُ فَـتَباعَدَ ( از او دوری گزیدم واو ازمن دور ماند)
3- برای نشان دادن امری غیرواقعی:
تجاهَلَ عَلیٌّ
4- وقوع تدریجی فعل:
تواردَ القوم ( آن گروه به تدریج آمدند.)
6- معانی باب افتعال:
1- مطاوعه : جَمَعَ البُستانُّی الأوراق فاجْتََمَعَت.
2- مبالغه : إکتَسَبَ زیدٌ أی بالَغَ فی الْکَسْبِ
3- برای اشتقاق و گرفتن فعل از اسم. إختَبَزَ أی اِتَّخَذَ الخُبزَ.
4- اشتراک: اِختَصَمَ القومُ. أی تخاصمُوا.
7- معانی باب إنفعال
1- برای مطاوعه و همیشه لازم است .
قَطَعتُ الخَشبَ فَانْقَطَعَ. (چوب را بریدم و آن این عمل را پذیرفت.)
باب انفعال همواره از فعلهایی بنا می شود که دارای تأثیر ظاهری باشد.
بنابراین فعلهای مربوط به باطن و اندیشه به باب انفعال نمی رود؛ نمی توان گفت: إنعَلَم یا إنفَهَمَ.
8- باب افعلال:
معنی مبالغه، همیشه لازم و مخصوص رنگها و عیبهاست.
إحَمرَّتِ الأرضُ مِنْ دِماءِ الأَبْرِیاءِ. (زمین ازخون بی گناهان گلگون شد.)
وَاسْوَدَّت وُجوهُ الأشرارِ و الخائنینَ.( نابکاران و خیانت پیشگان سیه روی گشتند.
9- معانی باب إِستفعال
1- طلب و درخواست. إستَفْهَمَ واسْتَخبَرَالتّلمیذُالمُعَلِّمَ.
(شاگرد از معلم خواست که وی را آگاه سازد)
2- یافتن مفعول بر صفتی. اِستَعظَمْتُ الأمْرَ .
( کار را برزگ یافتم)
3- دگرگونی و تحول. إستَحْجَرَالطِّینُ. (گل به صورت سنگ درآمد) إسْتَنوق الجَمَلُ.(آن شتر نر، در رام بودن، چون شتر ماده شده است)
4. مطاوعه:
أراحَهُ فأستراحَ
5- در معنی فعل مجرد
إستَعْلَی قِرْنَهُ = علاهُ ( بر حریف خود چیره گشت)
إستَقَرَّ= قَرَّ ( قرار یافت )
10- باب افعیلال
برای بیان مبالغه بیشتر و مخصوص رنگهاست
إحمارّ= بسیار سرخگون شد.
معانی باب های رباعی مزید
1- باب تَفَعلُل: برای مطاوعه
مثال: دَحرَجَ الماءُ الحَجَر فَتَدَ حْرَجَ ( آب سنگ را غلتانید و آن غلتید).
2- دو وزن دیگر رباعی مزید یعنی «إفعَنلَلَ و افعَلَلَّ» برای مبالغه به کار می رود. إحرَنجَمَ ، إطمَأَنَّ
خلاصه:
1- تعدیه ( متعددی کردن)
افعال
تفعیل
2- مطاوعه:
تَفَعُّل
تفاعل
إفتعال
إ نفعال
إفعلال
إستفعال
تَفَعْلُل
3- مبالغه و فزونی معنی در فعل :
افعال
تفعیل
مفاعله
افتعال
إفعیلال
إفعَلَلَّ
إفعَنلَلَ
4- ساختن فعل از اسم:
تفعیل
تَفَعُّل
افتعال
5- مشارکت:
مفاعلة
تفاعل
إفتعال
6- مخصوص رنگ و عیب:
إفعلال
إفعیلال
7- فراهم آوردن تدریجی فعل:
تَفَعُّل
تفاعل
8- لازم:
إ نفعال
إفعلال
فعــل:
1. صحیح 2. معتل
فعل صحیح
1- سالم ضَرَبَ
2- مهموز
- الفاء : أخَذَ
- العین: سَأل
- اللام: قَرَأَ
3- مضاعف
- ثلاثی: شَدَّ
- رباعی: زلزل
وزن مضاعف ثلاثی:
1- فَعَل
یَفعِلُ فَرَّ یَفِرُّ - یَفعُلُ مَدَّ یَمُدُّ
2- فَعِلَ- یَفعَلُ بَرَّ یَبِرُّ
تبصره : ملاک در مهموز یا مضاعف بودن فعل، حرف اصلی آن است .
فعل معتل:
مثال ( معتل الفاء)
واوی : وَجَدَ
یایـی : یَقِظَ
أجوف ( معتل العین)
واوی : قال ( قول )
یایـی : سار ( سیر )
ناقص ( معتل اللام )
واوی :دَعا ( دَعو)
یایـی : رَمَی ( رَمَیَ)
لفیف
مفروق : وَقَی
مقرون: طَوَی
ساختمان فعل
ماضی: کَتَبَ
مضارع: یَکتب
امر: أکتُب
ماضی: همیشه مبنی است
مبنی بر فتح: کَتَبَ
مبنی بر فتح مقدر: (در صورتی است که آخرین حرف اصلی آن «الف» باشد): کَفَیَ. نَجَا
مبنی بر ضم: کََتَبُوا (در صورتی است که به « واو»جمع بپیوندد).
مبنی بر سکون: کَتَبتَ ( در صورتی است که ضمیر متحرک به آن بپیوندد).
نکته های دانستنی درباره ماضی :
1- همه همزه فعلهای مزید « زاید» بر حروف اصلی است و فقط همزه باب افعال همزه قطع است .
2- حرکات حروف متحرک مزید فیه همیشه فتحه است .
3- در شمارش حروف اصلی فعل، اولین صیغه ماضی ملاک است .
مثال: یکاتبون: چهار حرفی است چون نخستین صیغه ماضی آن «کاتَبَ» است.
مضارع : به زمان حال و آینده دلالت می کند.
2- حروف مضارع ( اُتین) در آغاز فعلهای چهار حرفی مضمون و در فعلهای دیگر مفتوح است.
کاتَب یُکاتبُ زَلزَل یُزَلزلُ
تبادُل یَتَبادِلُ مَنَـعَ یَتَمَنَعُ
3- چنانچه «سین» یا « سوف» حروف « تسویف » بر سر فعل مضارع درآید معنی آن به « آینده » اختصاص می یابد.
سَیَذهبُ محمّدٌ إلی عَمَلِهِ
4- چنانچه «لَ» (لام مفتوح) بر سر مضارع در آید به زمان حال اختصاص می یابد.
«إنِّی لَیَحْزُنُنِی أن ّ تَذهَبوا بِهِ » ( شما که یوسف را می برید من به راستی اندوهگین می گردم ).
5- از میان افعال فقط فعل مضارع ( به جز صیغه 6 و 12) معربست.
6- در مضارع با بهای « تَفَعُّل ، تفاعل ، تَفَعلُل» به علت مقارنت دو « تا» برای سهولت تلفظ یکی از «تا» ها را می شود حذف کرد. ( در 8 صیغه از 14 صیغه )
تَتَنَزَّلُ تَنَزَّلُ تَتَکاثَرُتَکاثَرُ
7- در باب افتعال چنانچه فاءالفعل ص ،ض، ط، ظ باشد،
برای سهولت تلفظ « ت » افتعال به « ط» بدل می شود.
صلح اصطلاح ضرب اضطراب
8- هرگاه فاءالفعل « د ، ذ، ز» باشد در باب افتعال «ت» به « دال » بدل می شود.
ذکر إدَّکَر (« إذ ّکر و إذدَکر» هم صحیح است)
درء اِدَّرَأ
زجراِزدَجَر ( «إزَّجَرَ» هم صحیح است)
فعل امر
حاضر
غائب
امر حاضر: از شش صيغه مخاطب فعل مضارع معلوم بنا مي گردد.
طرز ساخت:
1- حذف حرف مضارع
2- پس از حذف اگر حرف متحرك باشد، همان، صيغه امر است.
و لام الفعل اگر صحيح باشد ساكن مي گردد، اگر ناقص باشد حذف مي شود.
تَعِدُ ← عِدْ تُزَلْزِلُ← زَلزِل
تَفِي← فِ تُصلِّيُ ← صَلِّ
چنانچه بعد از حذف حرف مضارع حرف ساکن باشد، بايد «همزه» اضافه كرد. براي حركت همزه چنانچه عين الفعل مضارع مضموم باشد، همزه نيز مضموم و در غير اين صورت همزه مكسور خواهد بود. تنها در باب افعال همزه امر مفتوح است.
تَنصُرُ ← أُنصُر تَدعُوُ ← اُدْعُ
تَعلَمُ ← إِعلَمْ تَجلِسُ← إِجلِس
تَرضَي← إِرضَ تُكّرِمُ← أكرم
تُلْقِي← أَلْقِ
در فعلهاي مضاعف و فعلهايي كه لام الفعل آنها ادغام شده و مشدد است، مي توان حرف آخر را با دو حركت فتحه كسره خواند (اگر مضارع مضموم العين باشد) با سه حرکت می توان خواند.
در جمع مونث مخاطب ادغام غيرممكن است.
تَهُبُّ ← أُهبُبُ – هُبَََُِّ (أُهبُبْنَ)
فِرِّ َ← فِرَِّ- إِفرِرْ (إفرِرْنَ)
تَسوَدُّ ← إسوَدَِّ- إسوَدِدْ (إِسوَدِدْنَ)
صرف يك نمونه فعل امر اجوف از فعل: (قال- يُقُول)
صرف يك نمونه فعل امر (ناقص) از فعل (دنا- يَدنُو)
امر غائب (امر با لام)
براي ساختن امر از فعل مضارع غايب يا متكلم معلوم يا مجهول يا مضارع مخاطب مجهول، لام امر بر سر آن مي آورند. در اين صورت، فعل مضارع، فقط معني«آينده» مي دهد.
در ضمن، لام امر غايب هميشه مكسور است جز در مواردي كه «فا، واو، ثُمَّ» بر سر آن درآيد. در اين صورت مي توان آن را ساكن كرد.
مثال: لِيَكْتُبْ، لِيُكْتَبْ، لِتُؤَدَّبْ ياغلامُ، لِأكْرِمْ.
فَليَتَّقُوا، وَليقُولُوا.
صرف يك نمونه فعل امر از «كَتَبَ، يَكتِبُ»
فعل:
1- لازم: فعلي است كه معني آن در خود فاعل پايان پذيرد.
مثال: قامَ علي، أَثمَرَتِ الشَّجَرَةُ.
2- متعدي: فعلي است كه معني آن از فاعل درگذرد و به مفعول برسد.
مثال: بَرَيْتُ القَلَمَ، عَدَلتُ بِكَ اِلي الخيرِ (تو را به كار خير ميل دادم)
فعلهايي كه در معاني زير به كار رود، لازم خواهند بود.
1- طبيعت و غريزه: شَجُعُ، جَبُنَ
2- هيئت: طالَ، قَصُرَ
3- رنگ: زَرِقَ، دَكِنَ، سَوِدَ
4- عيب يا زيور: عَوِرَ(يك چشم شد)، عَرَجَ(پايش لنگ شد)، غَيِدَ(كشيده گردن و نرم تن است)
5- پاكيزگي و آلودگي: طَهُرَ، دَنِسَ(آلوده گشت)،قَذُرَ(پليد و ناپاک گشت )
6- تهي بودن و انباشتگي: فَرَغَ و شَبِعَ (انباشته گشت)
7- برخي از عوارض طبيعي: غَضِبَ، مَرِضَ.
فعلهايي كه در وزنهاي زير به كار مي روند، همواره لازم هستند.
1- فَعُلَ، يَفعُلُ مثال: خَشُنَ، يَخشُنُ، كَرُمَ، يكرُمُ
2- إِنفَعَلَ، يَنفَعِلُ: إِنكَسَرَ، يَنكَسِرُ
3- تَفَعلَلَ، يَتَفَعلَلُ: تَزَلزَلَ، يَتَزَلزَلُ، تَذَبذَبَ، يَتَذَبذَبُ
(دو دل و سرگردان شد.)
4- إفعَلَّ يَفعَلُّ إسوَدَّ، يَسوَدُّ، إحمَرَّ يَحْمَرُّ
5- إفعَلَلَّ يَفعَلِلُّ إقشَعَرَّ، يَقشَعِرُّ (لرزيد)، اِكْفَهَرُّ، يَكفَهِرُّ (تيره گشت)
6- إفعَنلَلَ يَفعَنلِلُ إحرَنجَمَ، يَحرَنْجِم ُ(انبوه گشت)، إقعَنسَسَ يَقعَنسِسُ(به عقب بازگشت)
7- إفعالَّ، يَفعالُّ: إحمارَّ، يَحمارُّ
هر فعلي كه در معني «مطاوعه» به كار رود نيز لازم است. (معاني ابواب)
جَمَعْتُهُ فاجْتَمَعَ، جَمَّعتُهُ فَتَجَمَّعَ. (دو فعل«اجتمع» و «تَجَمَّعَ» لازم هستند.)
فعل متعدي:
بي واسطه: ضَرَبْتُ زَيْداً، بَرَيْتُ القَلَمَ
با واسطه:
حرف جر: عَدَلْتُ بِكَ اِلي الخَير.
باب افعال: أكرِمُوا الكُرَماءَ.
تضعيف عين الفعل: باب تََفَعیل : وَ قِّرُوا کِبارَکُم
(ارج بنهید بزرگانتان را)
دانلود پاورپوینت آشنایی با قواعد عربي 1
كَتَبَ محمدٌ
مجهول: فعلي است كه فاعل آن در كلام نباشد و مفعول به جاي آن نشسته باشد.
قُرِيءَ الدرسُ، كُتَبِتْ رسالةٌٌ
تبصره: تنها فعل ماضي و مضارع به صورت مجهول به كار برده مي شود.
طرز ساخت فعل مجهول:
1- ماضي:
حرف ماقبل آخر مكسور و همه حروف متحرك پيش از آن، مضموم مي گردد.
عَلِمَ ← عُلِمَ إكْتَسَبَ ← أكْتُسِبَ
كاتب ← كوتِبَ تَمَلََّكَ ← تُمُلِّكَ قال ← قَيِل
2- مضارع:
حرف ماقبل آخر مفتوح و حرف مضارع (أ، ت، ي، ن)
مضموم مي گردد، بقيه حركات و سكون آن تغيير نمي كند.
يَعْلَمُ ← يُعَلَمُ يَكْتَسِبُ ← يُكْتَسَبُ
يُكاتِبُ ← يُكاتَبَ يُزَلزِلُ ← يُزَلْزِلُ
نکته ها:
1- در ساخت ماضی مجهول چنانچه ما قبل آخر «الف» باشد به «یاء» بدل می گردد.
صام صِیمَ أقام أُقِیمَ اِستجابَ أُستُجِیبَ
2- در صورتی که فعل أجوف (معتل العین) اعلال گردد، در مضارع مجهول، حرف ماقبل آخر آن به «الف» بدل می شود.
یَعُودُ یُعَادُ یَصِیدُ یصادُ
ولی چنانچه اعلال نپذیرد در ساخت مجهول نیز نمی کند.
یُقَاوِمُ یُقَاوَمُ. یُبَیِّنُ یُبَیَّنُ
توضیح:
هرگاه حرف علّه متحرک، حرف ماقبل ساکن باشد، حرکت حرف علّه به حرف ما قبل داده می شود و خود حرف علّه متجانس می شود یعنی اگر فتحه باشد تبدیل به «الف» و اگر کسره باشد تبدیل به «ی» و اگر ضمه باشد تبدیل به «واو» می شود.
مثال: یُعْوَدُ یُعَادُ ] یُقْوِلُ یُقِیلُ[
3- برخي از فعلها در زبان عربي تنها در شكل مجهول به كار مي رود.
مثل: جُنَّ الرَّجُلُ (ديوانه شد)، طُلَّ الدَّمُ.(خون بي ارزش شد)
أُولِعَ بِالاَمرِ. (در راه آن رنج برد)
توضيح:
براي تبديل جمله معلوم به مجهول علاوه برحذف فاعل، فعل از نظر مذكر و مونث بودن با نائب فاعل مطابقت داده مي شود.
إنتَقَد الأديبُ الشعرَ ← أُنتُقِدَ الشِّعرُ
رََوَِي القُصّاصُ الحكايتهَ← رُوِيَتِ الحكايةَ
إفتَتَحَ الرَّئيسُ الحَفلَهَ← أُفتُتِحَ الْحَفلَهُ
ادغام:
هر گاه دو حرف همجنس كنار هم باشند به شرط آنكه دومي متحرك باشد، در هم ادغام مي شوند:
مَدَدَ← مَدَّ إسوَدَدَ← إسوَدَّ مادَدَ← مادَّ
اگر ماقبل حرف اول، حرف ساكن باشد حركت آن به حرف پيش از آن، داده مي شود و سپس ادغام مي گردد.
يَشدُدُ← يَشُدُّ يَمدُدَ انِ ← يَمُدّ انِ
در صورتي كه دو حرف همجنس در دو كلمه جدا باشد و نخستين آن ساكن باشد، در همه ادغام مي شوند.
سکنْ+نا← سَكَنّا عن+نا←عَنّا عَلَيْ+ي← عَلَيَّ
در سه مورد ادغام و عدم ادغام هر دو جايز است:
1- در فعل مضارع مجزوم:
يَمدُدُ← يَمُدُّ ← لَم يَمدُد يا لَم يَمُدِّ َ ُ
يَفرِرُ← يَفِرُّ ← لم يَفْرِر يا لَم يَفِرِِِّ َ
2- امر حاضر:
مُدَِّ َ ُ يا اُمدُد فَرِّ َ← إفرِرْ
3- در كلمه اي كه عين الفعل و لام الفعل آن حرف «يا» باشد و حركت آن لازم (اصلي) باشد.
(حَيِيَ يا حَيَّ) ولي چنانچه حركت آن، حركت عارضی يا اعراب باشد. ادغام غيرممكن مي شود. (لَن يُحيِيَ)
در توضيح دو مورد نخست همانگونه كه در مبحث فعل مضاعف آمده است بايد گفت كه هرگاه فعل مضارع يا امر مضاعف مجزوم شود ادغام و عدم ادغام هر دو جايز است، و اگر مضارع مضموم العين باشد (در حالت ادغام) با سه حركت و غير آن با دو حركت (فتحه و كسره) جايز است.
يَسُدُّ ← لم يسُدَُِّ(لَم يَسدُد). امر حاضر: سُدُِّ َُ← (أُسدُد)
يَبَرُّ← لَم يَبرِّ َ(لم يَبرَرْ). امر حاضر: بَرِّ َ(إبْرَرْ)
لَم يَفِرَّ← لَمْ يفِرِّ َ(لم يَفْرِرْ). امر حاضر فَرَِّ َ(إفرِرْ)
در موارد زير ادغام غيرممكن است:
1- در اسمهاي ثلاثي كه عين الفعل آنها متحرك باشد.
كلل (پرده نازك) شِدَد (سختي) قُلَل
2- در جايي كه ضميرهاي رفع(به جز «واو، الف، ياء») به فعل مضاعف بپيوندد.
مَدَدنَ، مَدَدتَِ، مَدَدتُما، . . .
(به عبارتي چون حرف دوم ساكن است ادغام غير ممكن است)
4- در اسمهاي سه حرفي كه براي الحاق به رباعي، حرفي به آنها افزوده شده باشد.
در اسمها: قَرْدَد(زمين سخت و بلند)، سُردُد(نام مكان) رِمدِد (رنگ خاكستري روشن)
در فعلها: جَلْيَبَ (پيراهني فراخ به تن كرد) شَمْلَلَ (شتافت) كه هر دو فعل از ريشه (جَلْب و شَمْل) به «دَحْرَجَ» بر وزن «فَعْلَلَ» ملحق گشته اند.
اعلال:
هرگاه فعل داراي يكي از حروف عله (و-ا-ي) باشد دچار تغييراتي مي شود كه به آن اعلال مي گويند و بر سه نوع است.
حذف: حرف عله حذف شود: قُل
قلب: حرف عله به حرف ديگري بدل شود: قال
اسكان: حركت حرف عله حذف شود: يَقُولُ
دو نكته:
1- «الف» در اسمهاي معرب و فعلها
الف- زايد است: كتاب، كاتَبَ
ب- مقلوب است: باع (از بَيَعَ) قال (از قَوَل)
2- «واو» و «يا»:
الف- اصلي: عَفْو، نَيْل، وَعَدَ، سَيَرَ
ب- مقلوب: مَوقِظ (مُيْقِظ)، ميراث(مِوْراث)، سَار(سَيَرَ)،نجا (نَجَوَ)
- زايد: صَبُور، كريم، إعْشَوْشَبَ
اعلال به حذف:
التقاء ساكنين: هرگاه دو ساكن كنار همه بيايد و يكي از آن حرف علّه باشد، حرف علّه، حذف مي شود.
حرف عله هرگاه مجزوم شود، حذف مي شود.
3- از فعل ناقص (اعم از «واوي» يا «يايي») هنگامي كه «واو» ضمير جمع مذكر، يا «ياء» ضمير مفرد مونث مخاطب به آن مي پيوندد.
رَمَيُوا← رَمُوا يَرْميُونَ← يَرمُونَ
تَرْمِيینَ← تَرْميِنَ تَدعُوِينَ← تَدْعيِنَ
توضيح: به عبارت ديگر مي شود گفت «ضمه و كسره» بر حرف عله ثقيل است. بنابراين حذف مي شود بعد از حذف حركت به علت التقاء ساكنين (قاعده1) حرف عله حذف مي شود.
4- از آخر فعل ماضي ناقص مفتوح العين، هنگامي كه «تا» تأنيث كشيده ساكن و ضمير مثناي غائب بدان بپيوندد.
کَفَیَتَا← کَفتَا دَنَوَتا← دَنَتَا
توضيح: هر گاه حرف علّه متحرك ما قبل مفتوح باشد تبديل به الف مي شود. در صورتي كه التقاء ساكنين پيش بيايد حرف علّه حذف مي شود.
كَفَيََتْ← كفاتْ← كَفَتْ
دَنَوَت← دَنَات← دَنَتْ
5- از آخر اسم نكره منقوص تنوين دار.
داعِوٌ← داعٍ قاضيٌ← قاضٍ
توضيح: در اصل داعِوُنْ بوده، ضمه بر علّه ثقيل و حذف مي شود، به علت التقاء ساكنين حرف علّه حذف مي شود.
دَاعِون← داعِنْ← داعٍ
قاضيُن ← قاضِينْ قاضِنْ ← قاضٍ
حذف «واو»
6- هرگاه فعل داراي شرايط زير باشد «واو» حذف مي شود.
مثال واوي: وَصَفَ
2. مضارع آن بر وزن «يَفعِل» باشد. يَوْصِفُ
3. معلوم باشد (مجهول نباشد).
4. چنانچه مضارع آن بر وزن «يَِفعَلُ» باشد. يكي از حروف آن حرف حلقي (ء، هـ، ح، خ، ع، غ) باشد.
وَصَفَ ← يَصِفُ وَصَلَ ← يَصِلَ
وَضَعَ← يَضَعُ وَسَعَ← يَسَعَ
7- در مصدر فعل مثال واوي، هرگاه بر وزن «فِعل» باشد، «واو» حذف مي شود و تاء تأنيث در آخر آنها افزوده مي شود.
وِصْفْ← صِفَة وِعْد← عِدَة وِثْق← ثِقَة
در صورتي كه مصدر بر وزن «فَعل» باشد «واو» حرف علّه به حال خود باقي مي ماند.
وَصْفْ وِعْد وَِضْع
اعلال به قلب
اعلال به قلب عبارت است تغییر شکل حروف علّه به یکدیگر:
جاعَ، رَمَی، رَضِیَ، نُوصِرَ، مُوقِنٌ که در اصل، جَوَعَ، رَمَیَ، رَ ضِوَ، ناصَرَ، مُیقِنٌ بوده اند.
« قلب واو به یاء»
در صورتی که « واو» ساکن پس از کسره قرار گیرد.
مِوْراث میراث مِوْزان میزان
« واو» در آخر کلمه که حرف پیش از آن مکسور باشد.
رَضِوَ رَضِیَ دُعِوَ دُعِیَ
3- در صورتی که واو، لام الفعل صفاتی بر وزن «فُعْلَی» ( مؤنث أَفعل تفضیل) قرار گیرد.
دُنوَی دُنیا عُلوَی عُلیا (قُصوی= دورتر
و حُلوَی= شیرین تر، از این قاعده مستثنا هستند)
4- هرگاه فعل ناقص «واوی» باشد در مصدر باب های «تَفَعُّل و تفاعُل» ضمه ما قبل آخر به کسره بدل شده و «واو» به «یاء» قلب می شود.
تَجَلُّو تَجَلِّی تَسَلُّوتَسَلِّی
تَعالُو تعالِی تَراضُو تراضی
5- در مصدر فعل اَجوف که « واو» میان حرکت کسره و « الف» قرار گیرد.
صِوانَة صِیانة قِوام قیام، صِوامصیام
همچنین جمع اسمهای اجوف که عین الفعل مفرد آنها ساکن باشد.
حَوضحِواض حیاض ثَوبثِوابثیاب
سوْطسِواطسیاط روضرِواضریاض
در چهار کلمه «صِوان» و «سوِار» (هر دو مفردند) طِوال (جمع طویل) و قِوام (مصدر دوم باب مفاعلة) اعلال صورت نمی گیرد.
قلب « یاء» به « واو»
1- یاء ساکن ما قبل مضوم
یُیْقِظُ یُوْقِظٌ یُیسِرُ یُوسِرُ
2- در صورتی که «یاء» لام الفعل اسمی بر وزن «فَعْلَی» باشد
فتیَا فَتوَی تَقیَا تَقوَی
قلب «واو» و «یاء» به «الف»
چنانچه « واو» و « یاء» متحرک و حرف پیش از آنها مفتوح باشد
آن دو قلب به « الف» می شوند.
قَوَمَ قامَ سَیَرَ سارَ
بَیَعَ باعَ دَعَوَ دَعَا
قلب « واو» ، «یاء» و « الف» به همزه
هر اسم مفردی که حرف سوم آن حرف مدّ (و – ا- ی) باشد و بر وزن « فعائل» جمع بسته شود حرف مدّ به همزه قلب می شود.
عَروس عرائس رِسالة رسائل
فریدة فرائد نظیر نظائر
قلب «واو» و «یاء» به همزه
1- پس از الف «فاعل»
ناوِم نائم داوِر دائر
قاوِل قائل سایر سائر طایرطائر
2- در صورتی که «واو» و«یاء» در آخر کلمه و بعد از الف زاید باشد.
اِعطای اِعطاء بقای بقاء
رِضاورضاء صَفاو صفاء
قلب و ادغام
هرگاه «واو» و «یاء» در باب افتعال فاء الفعل باشند.
قلب به «تاء» و در «تاء» افتعال ادغام می شوند.
اِوتَصََل اِتْتَصَلَ اِتَّصل یًتَّصِلُ اِتّصال
اِیتَسَرَ اِتتَسَرَ اِتَّسَرَ یَتَّسِرُ اِتّسَار
اعلال به اسکان
1- هرگاه « واو» مضموم و «یاء » مکسور باشد و حرف پیش از آنها ، حرف صحیح و ساکن باشد حرکت آنها را به حرف پیش از آنها می دهند و آن دو را ساکن می کنند.
یَقْوُلُ یَقُولُ یَز ْوُرُ یَزُورُ
یَبیِعُ یَبِیعٌ یَز ْیِنُ یَزِینُ
2- چنانچه حرکت «واو» و «یاء» فتحه باشد پس از نقل حرکت آنها به حرف ساکن پیش از آن، آن دو را به «الف» قلب می کنند.
یُقوَلُ یُقَالُ یَخوَفٌ یَخَافُ یَهیَبُ یَهَابُ
3- چنانچه «واو» در آخر کلمه دارای ضمه و حرف پیش از آن «مضموم» باشد، همچنین «یاء» در آخر کلمه مضموم و حرف پیش از آن مکسور باشد، در این صورت، «واو» و «یاء» تنها با حذف حرکت آنها، اعلال می پذیرند.
یَرجُوُیَرجُو یَدعُوُیَدعُو
یَرمِیُ یَرمِی یُرضِی یُرضِی
اسمهای اجوف زیر اعلال نمی پذیرند:
اسم آلت: مِقوَد مِزوَد (انبان) (فاصله بین کلمات بیشتر باشد)
أفعَل تفضیل: أَجوَد، أزیَد
صفت مشبهه ( أفعل وصفی): أسوَد، أحوَر، أبیَض
أفعَل التَّعَجب: ما أطوَلَهُ، أطوِل بِهِ
مصدر مرّه: قَومَة، نَومَة، لَومَة
مصدر نوع یائی:البیعه (نوع فروختن) النَِّیمة (نوع خفتن)
اسامی در اعلال تابع افعالند، بنابراین هر فعلی که اعلال نشود، اسمهای برگرفته از آن، نیز اعلال نخواهد شد.
اسمهای برگرفته از آن، نیز اعلال نخواهد شد.
الحاوِِی از حَوَی یَحوِی
المجاوِر از جاوَرَ یُجاوِرُ
المُبابِع از بَایَعَ یُبَایِعُ
خلاصه ای از قواعد اعلال
1- حرف علّه متحرک ما قبل مفتوح تبدیل به «الف» می شود.
قَوَل قال بَیَعَباعَ
2- هرگاه دو حرف ساکن کنار هم بیایند یکی از آنها حرف علّه باشد. حرف علّه حذف می شود (التقاء ساکنین)
قُولنَ قُلنَ لَم یَقُول لم یَقُل
3- قاعده تجانس: هرگاه حرف علّه متحرک، و ما قبل ساکن باشد، حرکت حرف علّه به ما قبل داده می شود و خود حرف علّه متجانس می شود، (یعنی به تناسب ضمه واو، کسره یاء فتحه الف)
یُقوِلُ یٌقِیلُ ( باب افعال)
یَقوُلُ یُقَوْلُ ( مجهول)
مُقوِم مقیم ( اسم فاعل باب افعال)
مٌقوَم مٌقام ( اسم مفعول باب افعال)
4- ضمه و کسره بر حرف علّه تقیل است بنابراین حذف می شود، در صورت حذف اگر التقاء ساکنین پیش بیاید حرف علّه حذف می گردد.
یَدعُوُ یَدعُو رَمَیُوا رَمَیوارَمَوا
تَدعُوِینَ تَدعُوینَ تَدعِینَ (مخاطبة)
تَرمِیِینَ تَرمِیْینَ تَرمِینَ
5- فعل ناقص هرگاه مجزوم شود، حرف علّه حذف می شود.
یَدعُوُ لَم یَدعُ اُدعُو اُدعُ
6- حرف علّه بعد از «الف» زاید تبدیل به همزه می شود.
قاوِم قائم اِعطای إعطاء
إرضای إرضاء
7- فعل مثال واوی هرگاه به باب افعال رود در مصدر باب افعال «واو» به «یاء» بدل می شود.
أوجَد یُوجِدُ اِوجاد ایجاد
8- اَجوف هرگاه به باب إفعال یا استفعال رود در مصدر حرف علّه حذف و « تاء » در آخر افزوده می شود.
اَجوبَ اَجاب یُجوِبُ یجیب اجواب اجابة
استقام یَستَقیمُ استقوام استقامة
9- چنانچه فعل لفیف مفروق باشد( وَقَی) هم از قواعد مثال و هم از قواعد ناقص تبعیت می کند ولی اگر لفیف مقرون (طَوَی) باشد فقط از قواعد ناقص تبعیت می کند.
به افعال زیر و تغییرات آن در اسم فاعل و مفعول دقت کنید.
« اعلال همزه»
1- تَلیین ( نرم و هموار ساختن) همزه:
هرگاه همزه ساکن بعد از همزه متحرّک بیاید برای سهولت تلفظ اعلال می شود. یعنی بعد از همزه مفتوح به الف و پس از همزه مضوم به واو و بعد از همزه مکسور به «یاء» قلب می شود.
أَمن أأْمَنَ آمَنَ اُاْمِنُ أُوْمِنُ
إءْمان ایمان
2- در صورتی که همزه نخستین ازدو همزه، همزه وصل باشد، و اگر حرفی یا قلمه یی بر سر آن در آید، همزه وصل حذف شده و حرف مدّ (همزه دوم) به حالت نخستین خود باز می گردد.
اَذَن اِءذَن اِیذَنَ وَاذَنْ
3- درصورتی که همزه ساکن پس ازحرف جزهمزه قرار گیرد.
به دو صورت می توان به کار برد.
الف- به حرف مدّ قلب گردد( بعدازفتحه الف، کسره یاء، ضمه واو)
« رَاس، شوم، بیر»
ب) همزه به حالت اصلی خود باقی می ماند:
«رأس، شُؤم، بِئْر»
4- چنانچه همزه متحرک و مفتوح باشد پس از همزه مفتوح یا مضوم دیگر به «واو» قلب می شود.
آدم جمع اَوَ ادم تصغیر أُوَیدِم
5- همزه اصلی در دو فعل امر از «أخَذَ و أکَلَ» به سبب کثرت استعمال، وجوباً حذف می شود.
خُذ، قٌل به جای أُوخُدْ و أُوکُل
ولی در دو فعل « أمر وسَأَلَ» جوازاً حذف می شود.
مُرْ، سَلْ ( أُومُر وإسأل همه صحیح است)
6- همزه اصلی را از مضارع و امر فعل رَأَی و أرَی ( باب افعال) همه مشتقات آن حذف کرده اند.
دانلود پاورپوینت آشنایی با قواعد عربي 1
الرّجل لِلّرجل الشمس لِلشّمس
2- همزه ساکن در میان کلمه متناسب با حرکت پیش از آن نوشته می شود.
(ضمهواو، کسره ی، فتحه الف)
لُؤْم ، شُؤم ، بِئر، ذِئب. فَأس، رَأس.
نکته:
در صورتی که همزه یی پس از همزه وصل، به حرف دیگر قلب شده باشد و سپس بخواهند آن را در میان کلام، به اصل خود باز گردانند به صورت حرفی نوشته خواهد شد، که به آن حرف تغییر شکل داده بوده است.
اَذَن (امر) اِیذَن یا رَجُلُ ائذَن
اَتَی (امر) اِیتِ قُلْتُ آئْتِ
3- همزه متحرک در وسط کلمه، در صورتی که حرف پیش از آن متحرک یا ساکن باشد، به صورت حرفی متناسب با حرکت خود، نوشته می شود.
«سَألََ، سَئِمَ، لَؤُمَ، مَسألَة، مَسْؤُول»
نکته:
چنانچه همزه مفتوح، پس از حرکت ضمّه یا کسره باشد، یا پس از آن، حرف الف آمده باشد. با حرفی متناسب با حرکت پیش از خود نوشته می شود.
مُؤَن، فِئَة، مَآب
(مائِة و مئة یعنی «صد» با هر دو املا نوشته می شود.)
4- چنانچه همزمان میان الف و یا ضمیرقرار گیرد به دو صورت (ء) و (ئـ) می توان نوشت که صورت دوم صحیح تر است.
ابتداء ی و ابتدائی ، بقاء ی و بقائیّ
نکته:
اگر همزه میان الف و ضمیری جز «یاء» قرار گیرد، در صورتی که حرکت آن (همزه) کسره یا ضمه باشد، با حرفی هماهنگ با حرکت خود، نوشته می شود.
اما اگر حرکت آن، فتحه باشد، به صورت خود همزه و بدون تغییر نوشته خواهد شد.
صفاؤُهُ، بِصََفائهِ، بَقاؤُهُ، صفاءَهُ، بقاءَهُ
5- همزه در آخر کلمه:
چنانچه همزه در آخر کلمه و حرف پیش از آن ساکن باشد، به صورت علامت قطع یعنی به شکل خود همزه و بدون تغییر نوشته می شود.
جُزء، ضُوء، شَیْء، بُطء (کندی)
ولی اگر پیش از آن، متحرک باشد، با حرف هماهنگ با حرکت پیش از خود، نوشته می شود.
جَرُؤَ، دَفِیءَ(گرم شد)، صَدِیءَ (فلز) [زنگ زد] اَقرَأَ، أَنْشَأ
همزه در آخر کلمه با «تاء» تأنیث:
اگردراین حالت حرف پیش ازآن، حرفی صحیح و ساکن باشد.
همزه به صورت الف نوشته می شود.
نَشأَة، جُرأًة، مَرأة
ولی چنانچه حرف پیش از آن متحرک باشد با حرفی هماهنگ یا حرکت پیش از خود نوشته می شود.
فِئَة، لُؤلُؤة
اما اگر حرف پیش از آن، یکی از حروف عله (و- ا- ی) باشد پس از «یا» به صورت «یاء» و پس از «الف» و «واو» به صورت همزه نوشته می شود.
هَیئَة، خَطیِئَة، قِراءَة، دَنَاءَة، مُرُوءَة
چند نکته:
هرگاه در آغاز کلمه مهموز، دو همزه کنار هم بیایند و دومی ساکن باشد، همزه ساکن به حرفی هماهنگ با حرکت حرف پیش از آن، قلب می گردد.
أَأنَسْتُ آنَسْتُ أءنسُ أُونِس
إءذَن إیذَن إءمَنْ إیمَن
برای حرکت فاء الفعل اجوف ثلاثی مجرد ماضی که به سبب پیوستن به ضمیر، عین الفعل آن حذف شده است، به عین الفعل مضارع آن نگاه می کنیم، اگر ضمه باشد، حرکت فاء الفعل مضموم وگرنه همواره مکسور خواهد بود.
قام یَقُوُمُ (یَقُومُ) قُمنَ
خاف یَخوَفُ (یَخَافُ) خِفْنَ
باعَ یَبْیِعُ (یَبِیعُ) بِعْنَ
هرگاه فعل ناقص به واو جمع مذکر و یا به «یاء» مفرد مونث مخاطب بپیوندد، لام الفعل آن حذف می گردد. در این صورت چنانچه عین الفعل آن مفتوح باشد، مفتوح خواهد ماند در صورتی که مضموم یا مکسور باشد، با «واو» مضموم و باید «یاء» مکسور خواهد شد.
رَمَی رَمَوا یَخشَی نََخشَیْنَ
یَدْعوُ یَدعُونَ- تَدعِینَ
یَرْمِی یَرْمُونَ- تَرْمِینَ
رَمَتْ و رَمَتا» در اصل «رَمَیَتْ و رَمَیَتا» بوده است و «یاء» به سبب حرکت خود و فتحه ماقبل، قلب به «الف» گشته و سپس به التقاءساکنین، حذف شده است. حرکت «تاء» در «رَمَتَا» دارای اعتباری نیست، زیرا که آن عارضی است و تاء تأنیث فعل ماضی، در اصل ساکن است.
در ساختار مجهول اجوف سه حرفی و پنج حرفی، حرکت کسره عین الفعل، به حرف پیش از آن داده می شود و به دنبال آن، «واو» قلب به «یاء» می گردد. در صورتی که فعل دارای همزه وصل باشد، حرکت همزه مکسور می گردد.
قال قُوِل قیل باع بُیِعَ بِیعَ
إختارَ أُخْتُیِرَ إِختیِرَ إعتادَ أُعتُیِدَ إعتِیِدَ
در اجوف ثلاثی، با پیوستن ضمیر به فعل (از صیغه ششم به بعد) عین الفعل حذف می شود. حرکت فاء الفعل ماضی به حرکت عین الفعل مضارع آن بستگی دارد. یعنی اگر مضموم باشد ضمه وگرنه کسره خواهد بود، در ساخت مجهول برای رفع اشتباه، حرکت فاء الفعل به جای ضمه کسره و به جای کسره ضمه خواهد بود.
معلوم مجهول
قُمْتَ قِمْتَ
بِعْتَ بُعْتَ
صُنْتُ صِنْتُ
نون تاکید:
ثقلیه: نَّ= هَلْ یَنْصُرَنَّ
خفیفه: نْ= هَلْ یَنصُرَنْ
نون تاکید ثقیله و خفیفه به دنبال افعال مضارع و امر می آید.
معنی تاکید در نون ثقیله بیشتر از خفیه است.
نون تاکید هیچگاه به ماضی نمی پیوندد.
دانلود پاورپوینت آشنایی با قواعد عربي 1
30 تا 70 درصد پروژه | پاورپوینت | سمینار | طرح های کارآفرینی و توجیهی | پایان-نامه | پی دی اف مقاله ( کتاب ) | نقشه | پلان طراحی | های آماده به صورت رایگان میباشد ( word | pdf | docx | doc | )
تو پروژه یکی از بزرگ ترین مراجع دانلود فایل های نقشه کشی در کشو در سال 1394 تاسیس گردیده در سال 1396 کافه پاورپوینت زیر مجموعه تو پروژه فعالیت خود را در زمینه پاورپوینت شروع کرده و تا به امروز به کمک کاربران و همکاران هزاران پاورپوینت برای دانلود قرار داده شده
با افتخار کافه پاورپوینت ساخته شده با وب اسمبلی