ساخت پاوپوینت با هوش مصنوعی
کم تر از 5 دقیقه با هوش مصنوعی کافه پاورپوینت ، پاورپوینت بسازید
برای شروع ساخت پاورپوینت کلیک کنید
شما در این مسیر هستید :خانه / محصولات / Powerpoint / دانلود پاورپوینت بررسی نگاه روان شناسى به دين (کد16696)
سفارش انجام پاورپوینت - بهترین کیفیت - کم ترین هزینه - تحویل در چند ساعت 09164470871 ای دی e2proir
شناسه محصول و کد فایل : 16696
نوع فایل : Powerpoint پاورپوینت
قابل ویرایش تمامی اسلاید ها دارای اسلاید مستر برای ویرایش سریع و راحت تر
امکان باز کردن فایل در موبایل - لپ تاپ - کامپیوتر و ...
با یک خرید میتوانید بین 342000 پاورپینت ، 25 پاورپوینت را به مدت 7 روز دانلود کنید
هزینه فایل : 105000 : 54000 تومان
فایل های مشابه شاید از این ها هم خوشتان بیاید !!!!
اهداف دين درماني
با توجه به بینش توحیدی هیچ سببی بی فرمان خدا کاری از او ساخته نیست ،
اگر تمام تيغهاى جهان از جا حركت كنند تا رگى را ببرند تا خدا نخواهد توانائى نخواهند داشت ، و هرگز تنهائى و ياران اندك آنها سبب شكستشان نخواهد شد.
ای کاش تمام متخصصین که تخصصشان هم از الطاف الهی است در درمان مشکلات مردم به شفای الهی معتقد بوده و در کنار استفاده از دارو، توکل بر خدا را چاشنی اصلی و مؤثر درمان قرار می دادند.
تا ما امرو زه بجای افزایش روز افزون بیماریها علی رغم افزایش تکنولوژی شاهد پیشرفت تکنو لوژی و کاهش بیماریها بودیم.
امید واریم با گسترش دین درمانی در کنار سایر درمان ها این معجزه اتفاق بیفتد انشاالله
سبب سازی و سبب سوزی
گاه می شود انسان درعالم اسباب چنان غرق می شود که خیال می کند آثار وخواص ازآنِ خودِ این موجودات است ،و ازآن مبدأ بزرگی که این آثار مختلف را به این موجودات بخشیده غافل می شود، اینجاست که خداوند برای بیدار ساختن بندگان دست به سبب سازی و سبب سوزی می زند.
موجوداتی که ظاهرا کاری ازآنها ساخته نیست،سرچشمه آثارعظیمی می شوند.
یک روز به کارد در دست ابراهیم می گوید نبُر!
به آتش می گوید مسوزان!و گلستان شو!
به دریا دستور نجات گروهی وغرق گروه دیگر را می دهد.
به آبی که مایه حیات است فرمان می دهد غرق کن فرعون و فرعونیان را!…
به عنکبوت فرمان می دهد چند تارسست وضعیف بردرغارثور بتند وپیامبرش را از شر دشمنان حفظ نماید.
به پشه فرمان عذاب نمرود را می دهد.
به تمام انبیاء و اولیاء خود در اوج سختی آرامش می دهد.
آرامش را در اوج آسایش از تمام دشمنان انبیاء و اولیاء خویش سلب می کند.
نگاه روان شناسى به دين
برجسته ترين نقاط آغازين روان شناسى دين در كارهاى ويليام جيمز (William James، 1902) يافت مى شود.
جيمز يك روان شناس، فيلسوف و هنرمند مهم آمريكايى در اوايل قرن بيستم بود.
او، مانند وبر، از (همدلى) و يا به عبارت ديگر (درون نگرى پديدارشناختى) (phenomenological introspection) براى بررسى و شناخت پديده هاى دينى استفاده كرد (perry، 1935). هدف او يافتن قوانين روان شناختى حاكم بر رابطه دين و روان بود، و به عنوان يك عمل گرا به دنبال آن بود كه كاربرد و ارزش عملى دين براى روان و شخصيت انسان را به اثبات برساند.
به خصوص، جيمز در صدد بود كه آيا دين مى تواند احساس روحانى و معنويت ايجاد كند و در دست يابى به آرمان هاى انسانى مفيد واقع شود (Wulff، 1991)
و در نهايت به اين نتيجه رسيد: على رغم نامعقول و سخيف بودن نظريه ها و اعتقادات دينى، وجود دين به طور كلى مهم ترين عامل در زندگى انسان است (Henry James، 1920).
ویلیام جیمز (1902) در کتاب گونههای تجربة دینی خود که شامل بیست سخنرانی وی است به بررسی انواع تجربیات دینی پرداخته است.
وی ضمن استناد به تجربیات شخصی افراد در حالات جذبه، خلسه و احساس حضور نزد پروردگار به مسئله وحدت وجود که از مباحث اساسی در فلسفه و عرفان است توجه میکند (ویلیام جیمز(1356) صفحة 109).
دامنة مطالعات ویلیام جیمز در زمینة تجربیات دینی
دامنة مطالعات ویلیام جیمز در زمینة تجربیات دینی از کشور آمریکا فراتر رفته و فرهنگ شرق را نیز در بر میگیرد. این بررسیها شامل سرگذشت غزالی و اشاره به اشعار شبستری در گلشن راز نیز میشود. حاصل این مطالعات منجر به ارائه یک فرضیة اساسی در زمینه روانشناسی دین میشود (ویلیام جیمز(1356 ) صفحه 110).
طبق این فرضیه،محتوای ناهشیار صرفاً شامل خاطرات ناقص، تداعی معانی عجیب و غریب و مانند آن نیست. بلکه قسمت ناهشیار شخصیت انسان میتواند منبع و سرچشمه بسیاری از شاهکارها و آثار نبوغ باشد.
جیمز میگوید:
«به هنگامی که مسئله تصوف، عرفان، دعا و نیایش را مورد مطالعه قرار داده بودیم ملاحظه کردیم که در زندگی مذهبی نقش عمده را فیضنهایی که از قسمت ناهشیار ما میرسد بازی میکنند. بنابراین من فرضیه خود را اینطور قرار میدهم: این حقیقت برتر که ما در تجربیات دینی با آن ارتباط پیدا میکنیم، بیرون از حدود وجود فردی ما هرچه میخواهد باشد، درون حدود وجود ما، دنبالة ضمیر ناهشیار ما از اوست. وقتی که ما به این نحو پایة فرضیة خود را بر روی امری که مورد قبول دانشمندان روانشناس است قرار میدهیم، با علوم امروزی تماس خود را حفظ کردهایم؛ حال آنکه علمای علم کلام چنین تماسی را ندارند» (ویلیام جیمز() 1356 صفحه 197).
استانلی هال
استانلی هال به عنوان اولین رئیس انجمن روانشناسی آمریکا(APA) نیز به عنوان یکی از پیشکسوتان روانشناسی در آمریکا به بررسی دین علاقمند بود و نشریهای را در زمینة روانشناسی دین تاسیس کرد که تا سال 1915 چاپ میشد. مقالات چاپ شده در این نشریه عمدتاً به آموزشهای اخلاقی و مذهبی کودکان و نوجوانان مربوط میشد
(استانلی هال 1891 به نقل از ریچارد.اِل . گورساچ() 1988).
روان شناس پيش گام امريكايى، استانلى هال Stanley Hall) ، 1904 (
به بررسى نتيجه فيزيولوژيكى تجربه هاى دينى پرداخت. كو (Coe، 1916) به دنبال كاركرد دين براى ارتقاء بهزيستى اجتماعى بود و براى انجام آن استفاده از روش هاى تجربى را توصيه كرد. او با اثرپذيرى از داروين (Darwin، 1927) متقاعد شد كه مى توان روش تجربى را به منظور حل و فصل مسائل فكرى و مسائل معنوى به كار گرفت.
هال و كو پيشرو بسيارى از ديگر روان شناسان دين بودند كه دين را به آزمايشگاه بردند. واتسن (Watson) دستور العملى راجع به پژوهش تجربى در زمينه تعليم و تربيت دينى فراهم آورد.
هيل (Hill، 1933) اثربخشى اشكال خاص عبادت را مطالعه كرد، در حالى كه پاركر و سنت جانز (Parker and St. Johns، 1957) تأثير آن چه را كه (دعا درمانى) (prayer therapy) مى ناميدند بر اختلالات نوروز (neurosis) و سايكوسماتيك (psychosomatic) مورد بررسى قرار دادند.
مهم تر از مطالعات اين روان شناسان دين، اظهارات نظريه پردازان شخصيت است كه سعى داشتند دين را در ارتباط با شخصيت انسانى بشناسند.
هرچند ممكن است تجزيه و تحليل روانى (psychoanalysis) به عنوان يك شيوه درمان، محبوبيت گسترده و پايدارى نداشته باشد، اما اظهارات فرويد (1901) درباره دين، تأثير بسزايى نه تنها بر روان شناسى، بلكه بر كل فرهنگ غرب داشته است. در حالى كه دوركهايم دين را به يك واقعيت اجتماعى تنزل داد، فرويد آن را به يك واقعيت روان شناسى تنزل داده و آن را چيزى جز حالات درونى و روانى انسان كه به دنياى خارج فرافكنده شده اند، تلقى نكرد. فرويد اظهار داشت، به نظر مى رسد شكل گيرى يك دين، بر سركوب پاره اى از انگيزه هاى غريزى و چشم پوشى و انكار آنها مبتنى است(1957). فرويد نتيجه مى گيرد كه دين را مى توان به عنوان يك نوروز وسواس گونه همگانى (obsessional neurosis) در نظر گرفت. روان شناسان پس از فرويد ممكن است به اندازه او در مورد دين بدبين نباشند، ولى هيچ كدام به اندازه او با نفوذ نبوده اند
زیگموند فروید
از میان بینانگذاران مکاتب مختلف در روانشناسی زیگموند فروید با پدیدة دینی، برخوردی کاملاً منفی داشته و به صورتهای مختلف کوشیده است تا اصالت دین را نادیده بگیرد.
جان واتسن (1925)
از سوی دیگر بنیانگذار رفتاری نگری جان واتسن (1925) نیز با توجه به اینکه موضوع علم روانشناسی را «رفتار» قابل مشاهده و اندازهگیری اعلام میکند و با هرگونه روشهای بررسی درون نگرانه مخالفت میکند و برای بررسی اعتقادات مذهبی مجالی باقی نمیگذارد
(ال.بی.براون (1987) صفحه 98).
روان شناسى اگر مى خواهد انسان را بشناسد لازم است دين را مورد ملاحظه قرار دهد،
)يونگ Jung، (1938 اظهار داشت روان شناسى اگر مى خواهد انسان را بشناسد لازم است دين را مورد ملاحظه قرار دهد، چون دين صرفاً يك پديده جامعه شناختى و تاريخى نيست، بلكه امرى است كه براى تعداد كثيرى از مردم اهميت شخصى بسيار زيادى دارد. يونگ (1932) براساس تجارب بالينى اش اظهار داشت: در بين تمام بيماران من كه نيمه دوم عمر خود را مى گذراندند، آنان كه به يك عقيده و نگرش دينى دست نيافته بودند، بهبود واقعى پيدا نكردند
(گوردن آلپورت، Gordon Allport، 1968 )
كه به عنوان پدر روان شناسى شخصيت شناخته شده است، با نظر استاد آلمانى خود،(اسپرانگرSpranger، (1925درباره اهميت دين براى روان انسان موافق بود. از جمله مطالب بسيار مهمى كه آلپورت (1948) به آن اشاره مى كند، اين است كه ميل و گرايش دينى يك عامل مستقل و خودمختار در شخصيت انسان بوده، و تمام اجزاء ديگر شخصيت را در يك سيستم واحد كلى وحدت مى بخشد. او در بررسى شخصيت انسان متوجه شد كه كل زندگى انسان يك وابستگى اساسى به ايمان دارد. او هم چنين تلاش كرد تا روش هايى براى سنجش ارزش هاى دينى ابداع كند
) Vernon، and Lindzey، Allport، (1970
جهت گيرى دينى آلپورت
آلپورت (1966) هم چنين مفهوم جهت گيرى دينى درون گرايانه (intrinsic orientation) و برون گرايانه (extrinsic orientation) را مطرح كرد.
جهت گيرى مذهبى برون گرايانه، سودمدار بوده و در خدمت علائق غير دينى فرد، مانند علائق اجتماعى و يا اقتصادى است
. جهت گيرى مذهبى درون گرايانه، به تعبير آلپورت، كل زندگى را غرق در انگيزش و معنا مى كند و الهام بخش عبادت بوده، عبادتى كه هدف از آن قرب به پروردگار است نه برآورده ساختن اهداف ديگر زندگى(1961).
ریچارد گورساچ (1988) که به بررسی تاریخچة روانشناسی دین پرداخته است معتقد است که از دهة 1930 تا 1960 در زمینه روانشناسی دین مطالعه مهمی انجام نشده است. البته گوردون آلپورت از سال 1950 در زمینة روانشناسی دین کتاب فرد و دینش را تالیف کرد که بایستی حرکت او را در این زمینه حائز اهمیت دانست. هنر آلپورت این بود که به عنوان یک روانشناس اجتماعی با ارائه نظریة جهتگیری درونی و بیرونی نسبت به دین در انسان توانست مطالعات روانشناسی اجتماعی در زمینة تعصبات نژادی را با در نظر گرفتن جهتگیری مذهبی فرد مورد مطالعه قرار دهد (اِل.بی، براون() 1987 صفحه 98). تقسیمبندی آلپورت در خصوص جهتگیری مذهبی فرد توانسته است توجه زیادی را طی سالیان اخیر به خود معطوف دارد و در مطالعاتی که عامل مذهب مورد توجه روانشناسان باشد به عنوان یک نظریه کارآمد مورد استفاده قرار گیرد. آلپورت بر حسب جهتگیری دینی افراد، آنها را با دو جهتگیری دینی درونی و بیرونی تقسیمبندی کرد. از نظر آلپورت افراد مذهبی با جهتگیری درونی ضمن درونی سازی ارزشهای دینی، مذهب را به مثابه هدف در نظر میگیرند. در حالیکه افراد با جهتگیری بیرونی، دین را صرفاً وسیلهای برای نیل به اهداف دیگر در نظر میگیرند (آلپورت و راس 1967 به نقل از اِ ی فولتون() 1997). اخیراً نظریه آلپورت در زمینه جهتگیری دینی بیرونی به دو مقولة اجتماعی و شخصی بسط یافته است. طبق این تقسیمبندی افراد دارای جهتگیری دینی بیرونی اجتماعی از مذهب جهت نیل به اهدف اجتماعی سود میجویند، در حالیکه در جهتگیری مذهبی بیرونی شخصی افراد از مذهب جهت کسب امنیت فردی استفاده میکنند (گورساچ و مک فرسون 1989، کرک پاتریک 1989 به نقل از اِ ی فولتون() 1997).
روانشناسی غرب بتی در برابر آموزه های دینی
از آن چه ذكر شد، حاصل مى گردد كه روان شناسان درباره نقش دين در روان انسان داراى ديدگاه ها و رويكردهاى مختلف و متفاوتى هستند، ولى همه در يك مطلب با هم اتفاق نظر دارند و آن اين كه
دين را نمى توان به عنوان يك منبع حقيقت معتبر و ارزش مند، كه از طريق آن دانش مربوط به روان انسان استخراج شود، تلقى كرد.
بلكه روان شناسى خود را بالاترين و كامل ترين منبع علم براى روان انسان دانسته و به اين لحاظ بود كه به خود اجازه داد، دين را مورد بررسى و ارزش يابى قرار دهد.
سرفصل های دین درمانی
خدمات پس از فروش فقط در نمایندگیهای مجاز
به نام خداوند بخشنده و مهربان
مهربان
خاص
شامل بندگان صالح خدا
با منت و با انتظار
عمل صالح
آرامش
بخشنده
عام
شامل همه موجودات
بی منت و بدون انتظار
سعی و تلاش
آسایش
به نام خدای بخشنده مهربان
مراحل كلي درمان
د= دانش و اطلاعات لازم
ر= روش مناسب
م= مثبت گرایی بدون پيش داوري
ا= اعتماد به نفس
ن= نگرش الهی
د= دانش و اطلاعات لازم
دانش واطلاعات:1- مشکل چیست؟
2مشکلدارکیست؟(جنسیت،سن،نسبت،تحصیلات،اعتقادات،باورها، نیازهای جسمی و روحی،عقلانیت،قانون مداری و…)
3شرایط چیست؟(محیطی،اجتماعی،فرهنگی،اقتصادی،سیاسی، خانوادگی،فامیلی و…)
د= دانش و اطلاعات لازماگر خواهی شوی آرام و راحت.....................در یاب حروف گفتمت را با حلاوت
بایدها(ویتامین روح)
گوش دادن پو یا ........................به جای
فهم درست نیا زها .....................به جای
توجه به روحیات فردی و شخصی.............به جای
مثبت اند یشی ............................به جای
تحلیل(بررسی علتها و راه حلها)...........به جای
حسن جو یی ..............................به جای
لبخند ..........................................به جای
احترام ........................................به جای
وقت شناسی ...............................به جای
تشویق به ادامه حل مشکل........به جای
کدامیک از روشهای زیر را برای حل مشکلتان انتخاب می کنید؟به ترتیب اولویت شماره گزاری نمایید.
دينی
منطقی
علمی
عقلی
قانونی
ر= روش مناسب
روش دينی:بررسی آیات و روایات مرتبط با موضوع
روش منطقی:بررسی باورها،تفکرات، اعتقادات،آرزوها و تجارب و از طریق مشاوره
روش علمی :بررسی نیازهای زیستی، روانی، اجتماعی و فرهنگی با توجه به منبع وحی از طریق متخصص در مربوطه
روش عقلی: بررسی نظرات عقلاي مورد تأیید در راستای دستورات خالق عقل از طریق عقلای مشهور
روش قانونی:بررسی نظریه های حقوقي مرتبط از طریق مشاور حقوقی
دين:بررسی آیات و روایات مرتبط با موضوع
همه انسانها مشکل دارند.
همه مشکلات راه حل دارد.
راه حل همه مشکلات در قرآن و روایات موجود است.
برای حل همه مشکلات باید با صبر و حوصله پیش برویم.
برای حل همه مشکلات باید از مشاور متخصص کمک بگیریم.
روش منطقی:بررسی باورها،تفکرات، اعتقادات،آرزوها و تجارب و تطبیق آن با منطق الهی از طریق مشاوره
مصاحبه
تشخیص
توصیه
روش منطقی:بررسی باورها،تفکرات، اعتقادات،آرزوها و تجارب و تطبیق آن با منطق الهی از طریق مشاوره
بررسی تحریفهای شناختی
بررسی تفکرات غیرمنطقی
بررسی باورهای غیرمنطقی
بررسی اعتقادات خرافی
بررسی آرزوهای دست نیافتنی
بررسی تجارب تلخ گذشته
فهرست تحریفهای شناختی
10- شخصی سازی
11- سرزنش گری
12- مقایسه های ناعادلانه
13-تاسف گرایی(کشکول ای کاش ها)
14-چی می شود اگر
15- استدلال هیجانی
16- نادیده انگاری شواهد متناقض
17- قضاوت گرایی
1- ذهن خوانی
2- پیش گویی
3- فاجعه سازی
4- برچسب زدن
5- نادیده گرفتن جنبه های مثبت
6- فیلترمنفی
7- تعمیم افراطی
8- تفکردوقطبی
9- با ید اندیشی
1- ذهن خوانی:
فکرمی کنید ،بدون شواهد کافی می دانید که دیگران به چه چیزی فکر می کنند،
مثل:جواب سلامم رانداد،پس حتما ازدست من ناراحت است.
قرآن(حجرات12) ای کسانی که ایمان آوردهاید! از بسیاری از گمانها بپرهیزید، چرا که بعضی از گمانها گناه است؛ و هرگز (در کار دیگران) تجسّس نکنید؛ و هیچ یک از شما دیگری را غیبت نکند، آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟! (به یقین) همه شما از این امر کراهت دارید؛ تقوای الهی پیشه کنید که خداوند توبهپذیر و مهربان است!(49:12)
2- پیش گویی:
پیش بینی می کنید که حوادث آینده،بد ازآب درمی آیند یا این که خطرات زیادی شما را تهدید می کند.
مثل:درامتحان شکست می خورم یا کاری گیرمن نخواهد آمد.
(قصص24): موسی برای (گوسفندان) آن دو(دختران شعیب) آب کشید؛ سپس رو به سایه آورد و عرض کرد: «پروردگارا! هر خیر و نیکی بر من فرستی، به آن نیازمندم!»(28:24)
3- فاجعه سازی:
معتقدید که هرچه اتقاق افتاده یا اتفاق خواهد افتاد به شدت افتضاح،ناخوشایند وغیر قابل تحمل است.
مثل:افتضاح می شود،اگر دردانشگاه قبول نشوم.
وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ ۗ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ
قطعاً همه شما را با چیزی از ترس، گرسنگی، و کاهش در مالها و جانها و میوهها، آزمایش میکنیم؛ و بشارت ده به استقامتکنندگان!(2:155)
لَتُبْلَوُنَّ فِي أَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ وَلَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَمِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا أَذًى كَثِيرًا ۚ وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ ذَٰلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ
به یقین (همه شما) در اموال و جانهای خود، آزمایش میشوید! و از کسانی که پیش از شما به آنها کتاب (آسمانی) داده شده [= یهود]، و (همچنین) از مشرکان، سخنان آزاردهنده فراوان خواهید شنید! و اگر استقامت کنید و تقوا پیشه سازید، (شایستهتر است؛ زیرا) این از کارهای مهم و قابل اطمینان است.(3:186)
4- برچسب زدن:
به خودتان یا دیگران صفات کلی ومنفی نسبت می دهید.
مثل:من آدم بدبختی هستم یا من آدم بی ارزشی هستم.
ما آدمیزادگان را گرامی داشتیم؛ و آنها را در خشکی و دریا، (بر مرکبهای راهوار) حمل کردیم؛ و از انواع روزیهای پاکیزه به آنان روزی دادیم؛ و آنها را بر بسیاری از موجوداتی که خلق کردهایم، برتری بخشیدیم.
(17:أسراء70)
5- نادیده گرفتن جنبه های مثبت:
مدعی هستید که کارهای مثبت خودتان یا دیگران پیش پا افتاده وناچیز هستند.
مثل:این کار از عهده همه برمی آید یا قبول شدن درکنکورکه کارمهمی نیست.
فَأَمَّا الْإِنْسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ
امّا انسان هنگامی که پروردگارش او را برای آزمایش، اکرام میکند و نعمت میبخشد (مغرور میشود و) میگوید: «پروردگارم مرا گرامی داشته است!»(89:15)
وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهَانَنِ
و امّا هنگامی که برای امتحان، روزیش را بر او تنگ میگیرد (مأیوس میشود و) میگوید: «پروردگارم مرا خوار کرده است!»(89:16)
6- فیلترمنفی:
تقریبا همیشه جنبه های منفی را می بینید وبه جنبه های مثبت توجه نمی کنید.
مثل:هیچ کس مرا دوست ندارد.
وَيَسْتَجِيبُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَيَزِيدُهُمْ مِنْ فَضْلِهِ ۚ وَالْكَافِرُونَ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ
و درخواست کسانی را که ایمان آورده و کارهای نیک انجام دادهاند میپذیرد و از فضل خود بر آنها میافزاید؛ امّا برای کافران عذاب شدیدی است!(42:26)
7- تعمیم افراطی:
برپایه یک حادثه، الگوهای کلی منفی را استنباط می کنید.
مثل:این اتقاق همیشه برای من رخ می دهد یا درهمه کارها شکست می خورم.
وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً ۖ قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ ۖ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ
(به خاطر بیاور) هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من در روی زمین، جانشینی [= نمایندهای] قرار خواهم داد.» فرشتگان گفتند: «پروردگارا!» آیا کسی را در آن قرار میدهی که فساد و خونریزی کند؟! (زیرا موجودات زمینی دیگر، که قبل از این آدم وجود داشتند نیز، به فساد و خونریزی آلوده شدند. اگر هدف از آفرینش این انسان، عبادت است،) ما تسبیح و حمد تو را بجا میآوریم، و تو را تقدیس میکنیم.» پروردگار فرمود: «من حقایقی را میدانم که شما نمیدانید.»(2:30)
وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَٰؤُلَاءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ
سپس علم اسماء [= علم اسرار آفرینش و نامگذاری موجودات] را همگی به آدم آموخت. بعد آنها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: «اگر راست میگویید، اسامی اینها را به من خبر دهید!»(2:31)
قَالُوا سُبْحَانَكَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا ۖ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ
فرشتگان عرض کردند: «منزهی تو! ما چیزی جز آنچه به ما تعلیم دادهای، نمیدانیم؛ تو دانا و حکیمی.»(2:32)
قَالَ يَا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ ۖ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ
فرمود: «ای آدم! آنان را از اسامی (و اسرار) این موجودات آگاه کن.» هنگامی که آنان را آگاه کرد، خداوند فرمود: «آیا به شما نگفتم که من، غیب آسمانها و زمین را میدانم؟! و نیز میدانم آنچه را شما آشکار میکنید، و آنچه را پنهان میداشتید!»(2:33)
8- تفکردوقطبی:
به وقایع پیرامون وانسانهای اطراف با دید همه یا هیچ نگاه می کنید.
مثل:همه مرا طرد می کنند یا همه وقتم تلف شد.
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ كَفَرُوا وَقَالُوا لِإِخْوَانِهِمْ إِذَا ضَرَبُوا فِي الْأَرْضِ أَوْ كَانُوا غُزًّى لَوْ كَانُوا عِنْدَنَا مَا مَاتُوا وَمَا قُتِلُوا لِيَجْعَلَ اللَّهُ ذَٰلِكَ حَسْرَةً فِي قُلُوبِهِمْ ۗ وَاللَّهُ يُحْيِي وَيُمِيتُ ۗ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ
ای کسانی که ایمان آوردهاید! همانند کافران نباشید که چون برادرانشان به مسافرتی میروند، یا در جنگ شرکت میکنند (و از دنیا میروند و یا کشته میشوند)، میگویند: «اگر آنها نزد ما بودند، نمیمردند و کشته نمیشدند!» (شما از این گونه سخنان نگویید،) تا خدا این حسرت را بر دل آنها [= کافران] بگذارد. خداوند، زنده میکند و میمیراند؛ (و زندگی و مرگ، به دست اوست؛) و خدا به آنچه انجام میدهید، بیناست.(3:156)
9- با ید اندیشی:
به جای این که حوادث را برپایه چیزی که هستند ارزیابی کنید،بیشترآن ها را براساس چیزی که باید باشند،تفسیر می کنید.
مثل:باید کارم راخوب انجام بدهم یا باید درکنکور قبول بشوم.
وَلَا تَقُولَنَّ لِشَيْءٍ إِنِّي فَاعِلٌ ذَٰلِكَ غَدًا
و هرگز در مورد کاری نگو: «من فردا آن را انجام میدهم»...(18:23)
إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ ۚ وَاذْكُرْ رَبَّكَ إِذَا نَسِيتَ وَقُلْ عَسَىٰ أَنْ يَهْدِيَنِ رَبِّي لِأَقْرَبَ مِنْ هَٰذَا رَشَدًا
مگر اینکه خدا بخواهد! و هرگاه فراموش کردی، (جبران کن) و پروردگارت را به خاطر بیاور؛ و بگو: «امیدوارم که پروردگارم مرا به راهی روشنتر از این هدایت کند!»(18:24)
10- شخصی سازی:
علت بروز حوادث منفی را به خودتان نسبت می دهید وسهم دیگران را دربروز مشکل نادیده می گیرید.
مثل:ازدواجم بهم خورده،چون من مقصر بودم.
وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً ۖ قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ ۖ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ
(به خاطر بیاور) هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من در روی زمین، جانشینی [= نمایندهای] قرار خواهم داد.» فرشتگان گفتند: «پروردگارا!» آیا کسی را در آن قرار میدهی که فساد و خونریزی کند؟! (زیرا موجودات زمینی دیگر، که قبل از این آدم وجود داشتند نیز، به فساد و خونریزی آلوده شدند. اگر هدف از آفرینش این انسان، عبادت است،) ما تسبیح و حمد تو را بجا میآوریم، و تو را تقدیس میکنیم.» پروردگار فرمود: «من حقایقی را میدانم که شما نمیدانید.»(2:30)
وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَٰؤُلَاءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ دانلود پاورپوینت بررسی نگاه روان شناسى به دين
دین درمانی مشکلات خانوادگی و روانشناختی
حوادث راطبق معیارهای ناعادلانه تفسیر می کنید.خودتان را با کسانی مقایسه می کنید که ازشما برترند وبه این نتیجه می رسید که آدم حقیری هستید.
مثل:اوخیلی موفق ترازمن است یا شاگرد اول کلاس درامتحان خیلی بهتر ازمن عمل کرد.
13- تاسف گرایی(کشکول ای کاش ها):
به جای این که درحال حاضر به کاری فکر کنید که ازدستتان برمی آید،بیشتر به این مسئله می اندیشید که ای کاش درگذشته بهترعمل می کردید.
مثل:اگرتلاش کرده بودم،شغل بهتری پیدا می کردم یا ای کاش این حرف را نمی زدم.
14- چی می شود اگر:
دائم ازخودتان سوال می کنید که چی می شود اگرچنین اتفاقی بیفتد وبا هیچ جوابی راضی نمی شوید.
مثل:حرف شما درست،اما چی می شود اگرمضطرب شوم؟یا چی می شود اگرنفسم درسینه حبس شود؟
15- استدلال هیجانی:
ازاحساسات خود برای تفسیر واقعیت استفاده می کنید.
مثل:چون دلم شور می زند،پس اتفاق ناگواری رخ می دهد.
16- نادیده انگاری شواهد متناقض:
شواهد یا استدلالهای ناهمخوان با تفکرخود را رد می کنید.
مثل:هیچ کس مرا را دوست ندارد.هرگونه شواهد متناقض را نادیده می گیرد ودرنتیجه فکرتان همیشه تایید می شود.
17- قضاوت گرایی:
به جای این که خودتان، دیگران وحوادث پیرامون را بپذیرید ودرک کنید، اغلب آن ها را درقالب ارزیابی های سیاه وسفید (خوب –بد یا باارزش – بی ارزش) می نگرید.دائم خودتان یا دیگران را طبق یکسری معیارهای دلبخواهی، ارزیابی می کنید. متوجه می شوید که خودتان ودیگران پایین تراز آن حدی هستید که باید باشید.
مثل:دردوران دانشگاه خوب عمل نکردم یا اگر تنیس بازی کنیم،ارپس آن برنمی آیم یا سارا چقدر موفق است، ولی من اصلا موفق نیستم.
تفاوت تفکرات منطقی و غیرمنطقی
تفكرغيرمنطقي
حقيقت ندارد
مطلق وقطعي است
به صورت بايدوحكم بيان مي شود
فرد را آشفته مي كند
موجب ازدياد تعارض دردرون مي شود
عدم مسوليت پذيري
باعث قطع ارتباط با محيط مي شود
منجر به نارضايتي اززندگي مي شود
باعث فرار شخص از حوادث مي شود
تفكرمنطقي
حقيقت دارد
شرطي ونسبي است
به صورت ميل و رحجان بيان شود
به احساس معتدل وناخوشايندي محدود منجرمي شود
انسان را بسوي هارموني وسلامت مي كشاند وتعارض را درخود ومحيط به حداقل مي رساند
وظايف انسان را شكل مي دهد
باعث ارتباط موثر با محيط مي شود
منجر به رضايت بيشتراز زندگي مي شود
كمك مي كند كه شخص با حوادث سروكارداشته باشدو ازعهده آن برآيد
1-حمله به شخصیت فرد:
به جای این که با استدلال وحرف حساب،طرف مقابل را متقاعد کنید،سعی می کنید به بحث وتبادل نظر،جنبه شخصی بدهید وشخصیت او را زیر سوال ببرید.
مثل:اودرحدی نیست که این حرف ها را بزند،چون مدرکش ازمن پایین تراست ،پس حرفش ارزشی ندارد.
2- بت پرستی:
برای اثبات حرف های خودتان به مراجع قدرت متوسل می شوید.شما درچنین سفسطه ای ،به دنبال تایید حرف خودتان هستید،اما چون نمی توانید به استدلال منطقی متوسل شوید ازمراجع قدرت مایه می گذارید.
مثل:نیوتون می گوید.....،برخی ازپزشکان حاذق معتقدند...،دانشمندان می گویند....،پدرم می گفت...
3- جزم اندیشی:
برای یافتن دلایل حوادث زندگی،تنها ازیک زاویه به آن حادثه نگاه می کنید واصلا به دلایل دیگر توجه نمی کنید.چنین سفسطه ای شما را به دام نابردباری می اندازد.
مثل:درمراسم خواستگاری،خوب رفتارنکرد،تنها دلیلش این است که آدم دیوانه ای است،آدم پرخاشگری است چون این مشکل درخانواده شان ارثی است.درس نمی خواند چون تنبل است.
4- سنت پرستی:
برای اثبات حقانیت خود،دست به دامن سنت ها وعقاید کهن می شوید،زیرا می دانید اگربخواهید استدلال منطقی بیاورید دربحث مغلوب می شوید.
مثل:جای زن درخانه است،به جوان ها نمی توان اعتماد کرد،آن چیزی را که جوان درآینه می بیند،پیردرخشت خام می بیند.
5-مخالفت اندیشی (سازمخالف زدن):
طوری با دیگران حرف می زنید که برای آن ها سخت است با اندیشه های شما مخالفت کنند،می خواهید دیگران را مغلوب دیدگاه خود کنید،اما دست به دامن حربه سازمخالف می شوید.
مثال:هراحمقی می داند....،همه می دانند...،کاملا مشخص است...
6- رقابت اندیشی:
دائم به فکرمقایسه خودتان با دیگران هستید وارزش خود را درمقایسه با دیگران می سنجید.فکرشما دائم مشغول مقایسه است.دوست دارید درتمام کارها برنده شوید.
مثل:این کارفایده ندارد چون ازدست همه برمی آید،ناراحتم چون نمره اول کلاس رانگرفتم،باید مبل های منزلمان را عوض کنیم چون ازمد افتاده اند.
7-خود محوری:
همه چیز را ازدیدگاه خودتان نگاه می کنید.اندیشه ها،ارزش ها وافکارخود را مرکزقضاوت درباره همه چیز فرض می کنید.ازظن خودتان یاردیگران می شوید.
مثل:همه اشتباه می کنند به جز من.
8-انسان انگاری:
به اشیاء دوروبرتان،ویژگی های انسانی قایل می شوید.معتقدید که اشیاء باعث ناراحتی ودلخوری شما شده اند.
مثل عقب افتادن قسط های ماشین باعث شد اعصابم خرد شود،برق رفت ناراحت شدم،کتابم را گم کردم،عصبانی شدم.
9- نسبی گرایی افراطی:
همه چیز را نسبی فرض می کنید.معتقدید هیچ گونه حقیقتی وجود ندارد.اگرچه این سفسطه منطقی شما را ازچاله جرم اندیشی درمی آورد،اما شما را به چاه پوچ گرایی می کشاند.
مثل:همه چیز نسبی است،هیچ حرفی درست نیست،هیچ معیاری برای سنجش وجود ندارد،همه اشتباه می کنند.
10-عیبجویی:
وقتی اتفاق ناگواری می افتد یا کاری درست پیش نمی رود به دنبال مقصر(خویشتن یا دیگران)می گردید.به جای حل مشکل به فکربه چنگ انداختن مجرم هستید.
مثال باعث وبانی تمام جنایت ها والدین هستند،اشتباه همسرم باعث شد درمهمانی به بقیه خوش نگذرد.
11- ساده اندیشی:
علت های پیچیده ومتعدد را به یک یا دوعامل خلاصه می کنید وبردرستی آنها پافشاری می کنید.
مثل:همه مشکلات مردم به دلیل فقراست،نداشتن امنیت همه را به وادی اختلال روانی می کشاند،علت افت تحصیلی دانش آموزان،بی مسوولیتی والدین است.
12- خام اندیشی:
تلاش می کنید دراستدلان خود،همه مشکلات را با توسل به یک دلیل ازپیش پا بردارید.
مثل:دوای درد اعتیاد یک جو غیرت است،مدیریت عوض بشود،همه چیز درست می شود.
13- ترس ازتمسخر(امان ازحرف مردم):
بسیاری ازاعتقادات وحرف های خودتان را بیان نمی کنید،مبادا انگشت نما بشوید،به دلیل ترس ازحرف مردم،دست به برخی ازکارها نمی زنید یا حرف های خودتان را سانسورمی کنید.
مثل:شما نباید این کاررا بکنید وگرنه مضحکه خاص وعام می شوید،خدا آدم را سرزبان ماربیندازد اما سرزبان مردم نیندازد.
14- حق به جانبی:
معتقدید که چون قصد خوبی دارید، پس نتیجه مهم نیست.
مثل:خشونت برای برپایی عدالت ضروری است،قصد من فقط کمک به ایشان بود،چوب معلم گله، هرکی نخوره خله.
15- برزگ نمایی:
تحت تاثیراعداد بزرگ قرارمی گیرد.برعقیده خود پافشاری می کنید،چون خیلی ها به عقیده شما اعتقاد راسخ دارند.
مثال:روان درمانی ومشاوره،هیچ اثری ندارد چون درمقاله ای خواندم که 50درصد ازمراجعه کنندگان به کلینیک های روان شناسی نتیجه نمی گیرند،پانصد هزارنفراز زنان تهران به افسردگی مبتلا هستند.
16- دوقطبی اندیشی(یا این یا آن):
تنها به ابعاد سفید یا سیاه مسئله می اندیشید.هیچ راه حل سومی به ذهنتان خطورنمی کند.
مثل:مردم دنیا دو دسته اند:یا باسواد وفهمیده اند یا احمق وبی سواد.اگر نمی خواهی بی سواد واحمق بمانی باید درس بخوانی ، یا باید رتبه اول کلاس را کسب کنم یا این که کودن وخرفت هستم.
17- خطراندیشی:
معتقدید که اگراشتباه کوچکی رخ بدهد به هیچ عنوان جبران پذیرنیست وتمام کارخراب می شود.همیشه درحال اندیشیدن به خطرات احتمالی هستید وتمام فکروذکرتان جلوگیری از اشتباهات وخطرات احتمالی است.
مثل:یک اشتباه کافی است تا تمام زحمات به هدربرود،نباید درکارم کوچکترین نقصی پیدا شود.
18- مصادره به مطلوب (استعدلال دوری):
نتیجه استعدلال خود را که مطلوب فرض کرده اید،ازپیش اثبات شده ودرست درنظرگر فته اید.برای اثبات حرف خود به تکرار همان حرف ها،اما با کلمات وعباراتی دیگر می پردازید:
مثل: برای افزایش تولید باید راندمان کاررا بالا برد.می توان این سفسطه منطقی را خطای همانگویی تلقی کرد.
تفاوت تفکرغیرمنطقی و منطقی
تفكرمنطقي
حقيقت دارد
شرطي ونسبي است
به صورت ميل ورحجان بيان شود
به احساس معتدل وناخوشايندي محدود منجرمي شود
انسان را بسوي هارموني وسلامت مي كشاند وتعارض را درخود ومحيط به حداقل مي رساند
وظايف انسان را شكل مي دهد
باعث ارتباط موثر با محيط مي شود
منجر به رضايت بيشتراز زندگي مي شود
كمك مي كند كه شخص با حوادث سروكارداشته باشدو ازعهده آن برآيد
تفكرغيرمنطقي
حقيقت ندارد
مطلق وقطعي است
به صورت بايدوحكم بيان مي شود
فرد را آشفته مي كند
موجب ازدياد تعارض دردرون مي شود
عدم مسوليت پذيري
باعث قطع ارتباط با محيط مي شود
منجر به نارضايتي اززندگي مي شود
باعث فرار شخص از حوادث مي شود
باور منطقی
وان لیس للانسان الا ما سع
تو پروژه یکی از بزرگ ترین مراجع دانلود فایل های نقشه کشی در کشو در سال 1394 تاسیس گردیده در سال 1396 کافه پاورپوینت زیر مجموعه تو پروژه فعالیت خود را در زمینه پاورپوینت شروع کرده و تا به امروز به کمک کاربران و همکاران هزاران پاورپوینت برای دانلود قرار داده شده
با افتخار کافه پاورپوینت ساخته شده با وب اسمبلی