ساخت پاوپوینت با هوش مصنوعی
کم تر از 5 دقیقه با هوش مصنوعی کافه پاورپوینت ، پاورپوینت بسازید
برای شروع ساخت پاورپوینت کلیک کنید
شما در این مسیر هستید :خانه / محصولات / Powerpoint / دانلود پاورپوینت آشنایی با معنويت مدرن و عرفان های کاذب (کد16550)
سفارش انجام پاورپوینت - بهترین کیفیت - کم ترین هزینه - تحویل در چند ساعت 09164470871 ای دی e2proir
شناسه محصول و کد فایل : 16550
نوع فایل : Powerpoint پاورپوینت
قابل ویرایش تمامی اسلاید ها دارای اسلاید مستر برای ویرایش سریع و راحت تر
امکان باز کردن فایل در موبایل - لپ تاپ - کامپیوتر و ...
با یک خرید میتوانید بین 342000 پاورپینت ، 25 پاورپوینت را به مدت 7 روز دانلود کنید
هزینه فایل : 105000 : 54000 تومان
فایل های مشابه شاید از این ها هم خوشتان بیاید !!!!
دانلود پاورپوینت تحلیل و ارزیابی فرايند جهاني شدن و تأثيرآن بر توسعة كشورهاي جهان سوم و انتقال علم و تكنولوژي (کد16562)
دانلود پاورپوینت تجزیه و تحلیل مدلهاي اعتماد در محيطهاي توزيع شده ومحيطهاي محاسبات فراگير (کد16554)
معنويت مدرن در راستاي پاسخ به نسبت ميان عقل و دين و جمع سنت و تجدد شکل گرفته است. معنويت مدرن برآيند ادراک دو ضرورت است؛ ضرورت مدرن بودن و ضرورت فرارفتن از ماديت و توجه به ساحتهاي برتر وجود انسان.
2. معنويت را منشأ ديگري نيز هست و آن کاهش درد و رنج است. از اين نظر، معنويت رنگ وبوي روان شناختي پيدا مي نمايد؛ روانشناسياي که ناظر به بهداشت رواني و زندگي بهتر و بي غدغهتراست.
معنويّت مدرن نحوهاي مواجهه با جهان هستي است که در اثر آن، شخص با رضايت باطن زندگي ميکند و دستخوش اضطراب ، دلهره و نوميدي نمي شود.
چيستي معنويت مدرن
1. آرامش( رنجهاي بيروني و دروني انسان را آزار ندهد).
2. شادي (آدمي افسرده و بينشاط نباشد).
مفهومشناسي
عرفان: در اصطلاحي عام و کلي به معناي نوعي درک حقايق است که از راه دل و شهود به دست آمده باشد.
أ. عرفان حقيقي: «شناخت شهودي و باطني خداي متعال، اسماء، صفات و افعال او» هدف: قرب الهي؛ شيوة سلوکي: تابع شريعت و دستورات الهي
ب. عرفان کاذب: هدف: رضايت خاطر؛ شيوة سلوکي: بيتوجه به شريعت
سايبابا
سوآمي ساتيا سايبابا در سال 1926 در هند به دنيا آمد. در چهارده سالگي، مدعي شد از سوي خداوند براي هدايت همة آدميان برگزيده شده است. البته وي دين خود را حاکم بر همة اديان و ناظر به همة آنها دانست و مدعي شد، اعتقاد به پيام او با گرايش به اديان رايج منافاتي ندارد. به همين دليل ميگفت: «من روحاني هيچ يک از اديان نيستم. براي تبليغ هيچ ديني نيز نيامدهام. من آمدهام که هندو، هندوي بهتري، مسلمان، مسلمان بهتري و مسيحي، مسيحي بهتري باشد.» وي معجزة خود را صرفاً ايجاد تحول در درون انسانها دانست و اصول دعوت خود را بر پاية پنج ارزش انساني حقيقت، پرهيزکاري، صلح و آرامش، عشق و پرهيز از خشونت بنا نهاده است. وي عصارة همة اديان را دعوت به سوي همين پنج حقيقت ميداند و معتقد است اگر صاحبان اديان بر همين پنج حقيقت متمرکز شوند، نزاع ديني و درگيريهاي فرقهاي از ميان برچيده خواهد شد. راههاي به سوي خدا را متکثر ميداند اما مقصد همه را واحد.
سايبابا براي دعوت خود معبد بزرگي به نام پراشانتي نيلايام به معناي آشيانة صلح برين، تأسيس کرده است. در معبد او به مناسبت اعياد همة اديان، مراسم برگزار ميشود. در اعيادي همچون کريسمس، عيد فطر، عيد نوروز، سال نوي چينيان و اعياد هندوها مراسمي به همين مناسبتها در معبد او برگزار ميگردد. ساي بابا به تناسخ و قانون کارما، که بعداً دربارة آن بحث خواهيم کرد، معتقد است و چنين پيشگويي کرده است که در سن 96 سالگي اين جسم خود را ترک خواهد کرد و هشت سال بعد روح او در جسمي ديگر در شهر ميسور به بدن فردي ديگر منتقل خواهد شد.
منابع مطالعاتي:
تعليمات ساتيا سايبابا (تعاليم معنوي 6)، ترجمه رويا مصباحي مقدم زندگي من پيام من، ترجمه پروين بيات
سخنان ساتيا سايبابا (تعاليم معنوي4)،
افکار الهي براي 365 روز سال، ترجمه پروين بيات،
درخت ارزشها را آبياري کنيم، ترجمه پروين بيات،
يوگاي عاشقانه، ترجمة آزادة مصاحبي
رام الله
«رام الله» الله نام خداي متعال در اسلام است و رام نام خداي آيين ويشنو، يکي از آيينهاي بزرگ هندوستان، است. پيام اين نامگذاري اين است که الله همان رام و رام همان الله است. اين آيين در قرن پانزدهم ميلادي و توسط شخصي به نام شيخ کبير در هندوستان پايهگذاري شد.
شيوة تبليغي رام الله در ايران شبيه گولدکوئيست است. هر فردي براي آنکه در حلقة رام الله باقي بماند، بايد هفتهاي يک نفر جديد را به رام الله دعوت کند و الا از دايرة پيروان رام الله خارج خواهد شد. اين آيين با نامهايي از قبيل «جريان هدايت الهي»، «هنر زندگي متعالي» و «تعليمات حق» به تبليغ و ترويج افکار خود ميپردازد. تاکنون فقط يک کتاب از اين آيين به زبان فارسي وجود دارد و آن کتابي است با عنوان «جريان هدايت الهي» که توسط شخصي به نام پيمان الهي، از مجموعة تعاليم ا. م. رام الله، رهبر اين فرقه در ايران، تدوين شده است.
پائلو كوئليو
سال ۱۹۴۷ در كشور برزيل به دنيا آمد.
در سنين نوجواني و جواني احساسات ضد مذهبي شديدي داشته است.
از سن هفده سالگي به بعد سه بار در بيمارستان رواني بستري بوده است. مدتهاي مديدي از داروهاي اعصاب و روان استفاده ميکرده است. و سپس به استفاده از مواد مخدر روي آورد.
سوابق منفي کوئليو:
ايفاي نقش در تئاترهاي ضد اخلاقي و مستهجن
چاپ مجموعة داستانهاي كمدي سكسي به نام كرينگ-ها (Kring-ha) با کمک رائول سيكساس. آنها خلق اين آثار را شيوهاى براي رسيدن به آزادى انسانها قلمداد كردند. حكومت وقت كتابهاي فوق را مضر دانست و آنها را به زندان انداخت.
اقدام به خودکشي
چگونگي تحول
در يکي از مسافرتهاي خود به اروپا، در آلمان با هاتفي غيبي آشنا شد. آن مرد از او خواست مجدداً به آيين كاتوليك ايمان بياورد. آن مرد از كوئليو خواست تا جادهاي كه به سوي سانتياگو ختم ميشود را بپيمايد. اين جاده كه ميان اسپانيا و فرانسه كشيده شده يك جاده خاص مذهبي است كه زائران مذهبي بسياري اين مسافت را طي ميكنند. در سال ۱۹۸۷ يك سال پس از انجام اين کار، كوئليو اولين اثر خود «زائر كوم پوستل» را در آن باره خلق كرد.
ارتباطات صهيونيستي
در ماه سپتامبر ۱۹۹۹ از اسرائيل ديدن كرد. كتابهاي او در آن جا فروش فوق العادهاي داشت و مسوولان حكومتي از مضامين آنها حمايت كردند.
در سال 2000 در اجلاس سالانة جهانيسازي داوس (سويس) سخنران مدعو بود. وي در اين نشست پيرامون آثار خود و نوع عرفاني كه القا ميكند سخنراني کرد. در آن نشست شيمون پرز از او قدرداني ميكند و ميگويد معنويتي كه شما مبلغ آن هستيد در خاورميانه براي ما بسيار مفيد است و ما بدين شيوه ميتوانيم صلح و آرامش را در كشور خود حكمفرما كنيم.
وي در مسابقات جام جهاني 2006 به عنوان مهمان افتخاري فيفا در كشور آلمان بود.
سفر به ايران
در سال ۲۰۰۰ توسط موسسه گفتگوي تمدنها به ايران دعوت شد. او پس از انقلاب اسلامي خود را اولين نويسندة غيرمسلماني مينامد كه به طور رسمي از ايران ديدار كرده است. به رغم اينكه در ايران قانون كپي رايت وجود ندارد وي موفق ميشود حق التأليف آثار چاپ شده خود را در ايران دريافت كند. خود وي ميگويد هداياي گرانبهاي بسياري را در ايران دريافت كرده است. او مدعي شد كه در ايران احساس غربت نميكرده و با مردمي آشنا شده كه ساليان طولاني آنها را ميشناخته است.
کتابهاي او تا به حال به 56 زبان دنيا ترجمه شده اند
در رديف ده نويسندة برتر جهان شناخته ميشود.
برخي از آثار کوئليو
اعترافات يک سالک، ترجمة دلآرا قهرمان، تهران، بهجت، دوم، 1379.
کيمياگر، ترجمة آرش حجازي، تهران، کاروان، 1384.
ورونيکا تصميم ميگيرد بميرد،ترجمةآرش حجازي، 1384.
مکتوب اول، ترجمة آرش حجازي، تهران، کاروان، 1384.
دومين مکتوب، ترجمة آرش حجازي، بهرام جعفري، 1383.
خاطرات يک مغ، ترجمة آرش حجازي، 1384.
بريدا، ترجمة آرش حجازي و بهرام جعفري، 1384.
عطية برتر، ترجمة آرش حجازي، 1383.
رزمآور نور،ترجمة آرش حجازي، 1384.
کنار رود پيدرا نشستم و گريه کردم، ترجمة آرش حجازي، 1384.
والکريها، ترجمة سوسن اردکاني، 1384.
کوه پنجم، ترجمة آرش حجازي، 1384.
شيطان و دوشيزه پريم، ترجمة آرش حجازي، 1384.
قصههايي براي پدران، فرزندان، نوهها، ترجمةآرش حجازي، 1384.
زهير، ترجمة آرش حجازي، 1384.
قاموس فرزانگي، ترجمة آرش حجازي، 1384.
رسالة دلاوران اشراق، ترجمة محمود سلطانيه، 1384.
اوشو
در يازده دسامبر 1931 متولد شد، 19 ﮊانويه 1990 از دنيا رفت.
در سال 1974 کمون خويش را در شهر «پونا» در هند بنيان نهاد و بسياری از مردم، مخصوصا از جهان غرب، به آنجا سرازير شدند. امروزه کمون اوشو يکی از بزرگترين مراکز معنويتهاي نوظهور و مدرن در جهان بشمار آمده و میآيد.
اوشو در طي سه دهه خود شخصاّ به تعليم و آموزش کسانی که نزد او میآمدند، پرداخت.
مهاجرت به آمريکا
در 1981 به آمريکا مهاجرت کرد. دليل اوليه او برای اين سفر معالجه بود، ولی به علت وجود پيروان بسيار در آمريکا، تصميم گرفت که آنجا بماند.
در سال 1986 اوشو را به نقض قانون مهاجرت متهم کرده و او را دستگير نموده و به دادگاه کشاندند. در پی اين وقايع، اوشو مجبور به ترک خاک آمريکا و بازگشت به هند شد.
فعاليتهاي فرهنگي و معنوي
او شخصا هيچ کتابی ننوشته است. کتابهای نشر شدة به نام اوشو که تعداد آنها بيش از 650 عنوان میرسد.
حدود 7000 سخنرانی از اوشو بر روی نوار کاست و 1700 سخنرانی بر روی نوار ويدئو ضبط شده است.
روزنامه Sunday Times چاپ انگلستان از اوشو به عنوان يکی از شخصيتهاي تاريخ ساز قرن بيستم ميلادی ياد کرده است.
روزنامة Sunday Midday چاپ هند نيز او را در زمرة ده شخصيتی که سرنوشت هند را تغيير داده اند (در کنار شخصيتهايي همچون گاندی، نهرو و بودا) قرار داده است.
برخي از آثار ترجمه شدة اوشو
راه کمال، مترجم پروين رحيمزاده، 1374.
فقط يک آسمان، ترجمه مرضيه شنکايي، 1375.
مديتيش چيست؟، مترجم رضا قاصد، 1379.
نغمة زندگي، پروين رحيم زاده، 1379.
آه اين ...، محسن خاتمي، 1379.
عشق، رقص، زندگي، فرشيد قهرماني، 1379.
زندگي به روايت بودا، شهرام قائدي، 1379.
راز (دو جلد)، محسن خاتمي، 1380.
الماسهاي اوشو، مرجان فرجي، 1380.
مراقبه،هنر وجد و سرور، فرامرز جواهرينيا، 1380.
خلاقيت، مرجان فرجي، 1380.
بلوغ، مرجان فرجي، 1380.
کودک نوين، مرجان فرجي، 1380.
يک زندگي، يک ترانه، يک رقص، سيروس سعدونديا، 1380.
اينک برکهاي کهن، سيروس سعدونديا، 1380.
آيندة طلايي، مرجان فرجي، 1380.
آفتاب در سايه، عبدالعلي براتي، 1380.
ضربان قلب حقيقت مطلق، مرضيه شنکايي، 1381.
شهامت عشق ورزيدن، موسوي راد، 1381.
زورباي بودايي، مسيحا برزگر، 1382.
هفت بدن، هفت چاکرا، سيروس سعدونديان، 1382.
تائوئيزم (دو جلد)، فرشتة جنيدي، 1382.
اکنکار
پال توئيچل: رهبر و بنيانگذار مکتب اکنکار، در جنگ جهاني دوم در نيروي دريايي آمريکا مشغول فعاليت بود.
براي آشنايي با روحشناسي و مسائل مربوط به اين حوزه به هندوستان مسافرت کرد.
در سال 1965 در ايالات متحده آمريکا ادعا کرد که شيوهاي معنوي و آييني ديني با نام «اکنکار» به معناي «دانش باستاني سفر روح» را کشف کرده است.
در سال 1970 مؤسسهاي غير انتفاعي با عنوان اکنکار تأسيس نمود. و در سال 1971 از دنيا رفت. شصت کتاب از او به چاپ رسيده است. تاکنون، حدود يک سوم آنها به زبان فارسي ترجمه شده است.
رهبر فعلي اين آيين: هارولد کلمپ است. از سال 1981 تاکنون. وي نيز افسر نيروي هوايي امريکا بوده است.
تاکنون بيش از بيست عنوان کتاب در مورد اکنکار نوشته است. هر ساله در نقاط مختلف جهان سمينارهاي اک برگزار ميشود که هارولد کلمپ در آنها سخنراني ميکند. البته همايش سراسري و اصلي اين مکتب هر ساله در روز 22 اکتبر که سالروز تولد پال توئيچل است در مرکز اصلي اين مکتب در آمريکا برگزار ميشود. اکيستها ابتداي سال معنوي خود را همين تاريخ ميدانند.
از آيين اکنکار افزون بر سايتي رسمي، تاکنون کتابهاي زيادي در تبليغ و ترويج ايدههاي خود به فارسي ترجمه شده است. در اينجا برخي از آنها را ذکر ميکنيم:
آزادي معنوي چيست؟، هارولد کلمپ،
دانلود پاورپوینت آشنایی با معنويت مدرن و عرفان های کاذب
نقد و بررسی معنويت مدرن و عرفانهاي کاذب
دفترچة معنوي، پال توئيچل، ترجمة هوشنگ اهرپور،
دندان ببر، پال توئيچل، ترجمة هوشنگ اهرپور،
راه بقاي معنوي در عصر حاضر، هارولد کلمپ، ترجمة مهيار جلالياني،
روحنوردان سرزمينهاي دور، هارولد کلمپ، ترجمة هوشنگ اهرپور،
زبان سري رؤياهاي بيداري، مايک اوري، ترجمة محمدعلي اخلاقدوست،
سرزمينهاي دور، پال توئيچل، هوشنگ اهرپور،
سه نقاب گابا، پال توئيچل، ترجمة مينو ارژنگ،
شاهينها باز ميگردند، هارولد کلمپ، ترجمة محمدعلي اخلاقدوست،
شرق خطر، پال توئيچل، ترجمة يحيي فقيه،
طريق دارما، پال توئيچل، ترجمة مينو ارژنگ،
طنين پرخروش اک، پال توئيچل، ترجمة مينو ارژنگ،
حکمت اک (گزيدههايی از کتاب)؛ هارولد کلمپ،
کودک در سرزمين وحش، هارولد کلمپ، ترجمة مينو ارژنگ،
گفتگوهايي با استاد، پال توئيچل، ترجمة هوشنگ اهرپور،
گياهان شفا دهندگان سحرآميز، پال توئيچل، ترجمة عبدالرضا فقيه،
ما تنها نيستيم، رابرت مارش، ترجمة امينة اخوان تفتي،
نامههاي طريق نور، پال توئيچل، ترجمة مينو ارژنگ،
نسيمي از بهشت، براد استايگر، ترجمة هوشنگ اهرپور،
هنر رؤيا بيني، هارولد کلمپ، ترجمة مهيار جلالياني،
يادداشتهاي خرد، هارولد کلمپ، ترجمة هوشنگ اهرپور و مهيار جلالياني،
عرفان سرخپوستي
کارلوس کاستاندا در سال 1931 به دنيا آمد و در سال 1998 از دنيا رفت. دربارة مليت او اختلاف است: برزيل، پرو. براي تحقيق دربارة موضوع پاياننامة فوقليسانس خود دربارة گياهان طبي و روانگردان، در سال 1960 به مکزيک رفت. در ايستگاه اتوبوسي در آريزونا با پيرمردي به نام دون خوان که ظاهراً متخصص گياهان دارويي بود آشنا شد. دون خوان او را با دنياي سير و سلوک آشنا کرد و به عنوان پير و راهنماي طريقت او عمل کرد. نتيجة آشنايي با دون خوان اين شد که کاستاندا از آرزوي ديرين خود دربارة تحقيق پيرامون گياهان دارويي دست ميکشد و فريفتة شخصيت دون خوان ميشود. کاستاندا در سال 1968 نخستين کتاب خود را با عنوان «آموزشهاي دون خوان» به چاپ رساند. اينکه آيا دون خوان واقعاً وجود داشته است يا نه هيچ سندي جز اظهارات کاستاندا ندارد. سنديت مطالب کاستاندا تاکنون اثبات نشده است.
کتابهاي کاستاندا به هفده زبان دنيا ترجمه گرديده است. در دهة شصت بسياري از کتابهاي او به زبان فارسي نيز ترجمه شدند. در سال 1998 در سن 73 سالگي از دنيا رفت. خبر مرگ او در همان روز در روزنامة همشهري منتشر شد و روزنامة جامعه در 30 خرداد 1377 به عنوان «مرگ مرموز شاگرد دون خوان» به آن پرداخت. همين روزنامه چندي بعد مقالهاي با عنوان «کاستاندا، سالک حيران مغربي» به چاپ رساند. جسد او را سوزاندند و خاکسترش را به مکزيک بردند.
برخي از آثار عرفان سرخ پوستي
کاستاندا و آموزشهاي دون خوان، لوتار ار. لوتگه، مهران کندري و مسعود کاظمي، فردوس، 1366.
افسانههاي قدرت، کاستاندا، مهران کندري و مسعود کاظمي، فردوس، پنجم، 1368.
تعليمات دون خوان، کاستاندا، ترجمة حسين نيّر، شباهنگ، چهارم، 1371.
طريقت تولتکها گفتگويي با کارلوس کاستاندا، گراسيئلا کوروالان، ترجمة مهران کندري، فردوس، دوم، 1371.
آتش درون، کاستاندا، مهران کندري و مسعود کاظمي، فردوس، چهارم، 1371.
هدية عقاب، کاستاندا، ترجمة مهران کندري و مسعود کاظمي، فردوس، سوم، 1368.
قدرت سکوت، کارلوس کاستاندا، ترجمة مهران کندري، فردوس، سوم، 1371.
دالايي لاماي چهاردهم (تنزين گياتسو)
دالايي لاماي چهاردهم (تنزين گياتسو)
در سال 1935 در تبت و در خانوادهاي کشاورز به دنيا آمد. در سن دو سالگي او را به عنوان تجسم دوبارة دالايي لاماي سيزدهم، توبتن گياتسو، (م. 1932) پنداشتند.
در سن پنج سالگي رسماً به عنوان دالايي لاماي چهاردهم از سوي مقامات رسمي تبت معرفي شد. در سال 1959 دولت تبت را رسماً تأسيس کرد. در سال 1963 نخستين پارلمان تبتيان در تبعيد را شکل داد. وي به کشورهاي زيادي مسافرت ميکند و ميکوشد تا دولت مستقلي که از سوي همة مجامع بينالمللي نيز به رسميت شناخته شود، در تبت تشکيل دهد. غربيان نيز حمايتهاي ويژهاي از او دارند. در حضور اعضاي کنگرة حقوق بشر آمريکا و اعضاي پارلمان اروپا سخنراني کرده است. در سال 1989 جايزة صلح نوبل را به او دادهاند. از سال 1959 تا سال 1999 بيش از 50 دکتراي افتخاري و مدرک دانشگاهي دريافت کرده است.
آثار علمي دالايي لاماي چهاردهم
تاکنون بيش از 50 کتاب از او منتشر شده است.
برخي از آثار منتشر شده از دالايي لاما به زبان فارسي عبارتند از:
هنر شادمانگي، دالايي لاما، ترجمه محمدعلي حميدرفيعي، تهران، تنديس، 1380.
آذرخشي در ظلمت، دالايي لاما، ترجمه غلامحسين سالمي، تهران، تنديس، 1380.
عشق و همدردي، دالايي لاما، ميترا کيوانمهر، تهران، علم، 1384.
زندگي در راهي بهتر، دالايي لاما، ترجمه فرامرز جواهرينيا، تهران، ماهي، 1381.
فالون دافا
فالون دافا يا فالون گونگ روشي است براي تزکية ذهن و بدن. اين روش در سال 1992 به وسيله شخصي به نام ليهُنگجي در چين مطرح شد. فالون دافا براي تزکية ذهن و بدن پنج نوع تمرين دارد. هدف نهايي او از تزکيه، از بين بردن رنج و سختي است.
تعاليم فالون دافا تاکنون به بيش از 30 زبان زندة دنيا از جمله زبان فارسي ترجمه شده و در اختيار مردم قرار گرفته است.
داراي سايتي فعال به زبان فارسي هستند: www.falundafapersian.org
کتاب جوآن فالون وي در سال 1996 در پکن به عنوان پرفروشترين کتاب معرفي شد.
در کشورهاي مختلف آسيايي، اروپايي و آمريکايي تاکنون بيش از يک هزار جايزه و تقديرنامه به فالون دافا داده شده است. در سايت فارسي اين آيين، نام 86 کشور و ايالت و شهري که فالون دافا در آنجا به فعاليت مشغول است، ذکر شده است. همة فعاليتهاي مربوط به اين آيين و همة آموزشهاي آن به صورت رايگان است. و براي جذب افراد نيز هيچ محدوديتي قائل نيستند: نه محدوديت سني، نه محدوديت جغرافيايي و نه محدوديت مذهبي.
مديتيشن متعالي (تي. ام)
روش معنوي مديتيش متعالي يا تي. ام. در سال 1957 در هندوستان توسط شخصي به نام ماهاريشي ماهش يوگي، پايهگذاري شد. تاريخ زندگي ماهاريشي ماهش تاريخي پر رمز و راز است. تاريخ دقيق تولد وي مشخص نيست. خود وي نيز به عمد تلاش داشت پيشينة زندگي خود را در هالهاي از ابهام قرار دهد. درعين حال، گفته شده است در فاصلة سالهاي 1911 تا 1918 به دنيا آمده است. در سال 1940 تا سال 1953 تحت تعاليم برخي از مرتاضان و معنويان هندي قرار گرفت. از سال 1957 رسماً به آموزش شيوة ابداعي خود پرداخت. اما رونق کار او از سال 1959 بود که در آمريکا به آموزشهاي معنوي پرداخت. وي نام روش معنوي ابداعي خود را مديتيشن متعالي نهاد.
داراي نمايندة قانوني در ايران است. (شخصي به نام هميلا اميرابراهيمي که مدير مؤسسهاي با نام «مؤسسة علم هوش خلاق ايران» نيز هست.)
آثار چاپ شده
سرود عشق و خداوند ( 1376)
علم هستي و فن زيستن ( 1374)
مديتيشن : مراقبه ( 1372)
مديتيشن ( عرفان کهن) 1374.
ناديده گرفتن اعتقاد به خدا و يا انکار وجود او
خدا در عرفان اوشو
«روح، خود خداوند است»[1] «مردم به نزد من ميآيند و ميگويند ما آرزوي جستجوي خداوند را داريم. من به آنها ميگويم در اين باره با من صحبت نکنيد. اين مقوله را به بحث نکشيد، هر گونه صحبتي دربارة جستجوي خدا بيفايده است. هيچ معنا و مفهومي در آنچه ميگويند نيست.»[2] «کلمة خدا فقط يک بهانه است. ابزاري است براي ابراز احساسات ما به کل. در واقع کل هستي خداست. کل، الهي است و وقتي شما لبريز احساس الوهيت شويد، با کل هستي يکي خواهيد شد. راه حل مشکل شما رسيدن به آن وحدت است ... هر گاه انسان به نقطهاي برسد که خودش را کاملاً خارج از ذهن ببيند، آن وقت انسان خدا شده است.»[3] «... خداي من حتي يک شخص نيست، بلکه يک حضور است. ... خداي من چيزي عيني، آنجا، نيست. خداي من همان ذهنيت است، اينجا.»[4]
[1]. راز بزرگ، ص10؛ [2]. همان، ص135؛ [3]. همان، ص251-253؛ [4]. کودک نوين، ص64
خدا در عرفان اکنکار
عرفان اِکَنکار هدف اصلي تمرينات معنوي خود را خداشناسي ميداند [1] اما خداي مورد نظر اکنکار با خداي اديان الهي متفاوت است. اينان بعضاً تأکيد ميکنند که خدايي که اديان الهي و حتي برخي از اديان هندي مبلغ آن هستند، اساساً وجود ندارد. پال توئيچل از زبان ربازار تارز، رهبر معنوي خود، مي گويد خدايي که اديان به اصطلاح الهي مطرح ميکنند وجود خارجي ندارد. ساختة خود آنان است.[2] [1]. حکمت اک، ص6، (ذيل عنوان راه اک-ويديا)
[2]. سرزمينهاي دور، پال توئيچل، ص27.
شادمانگي به عنوان هدف غايي
هدف اصلي بسياري از عرفانهاي نوظهور «شادي و آرامش و اميد» است.
از مکاتب سنتي ميتوان به لذتگرايان و کلبيان و اپيکوريان اشاره کرد.
دالايي لاما: «من بر اين باور هستم که هدف اصلي زندگي جستوجوي خوشبختي است. اين امري بديهي است. اينکه معتقد به دين باشيم يا نباشيم، و اينکه پيرو کدام مذهب هستيم، تفاوت زيادي نميکند؛ همة ما در زندگي خود به دنبال چيزي مطلوب ميگرديم. به همين دليل، به نظر من حرکت زندگي رو به سوي خوشبختي و شادمانگي است»
هنر شادمانگي، دالايي لاما، به روايت اچ. کاتلر، ترجمة محمدعلي حميدرفيعي، تهران، تنديس، دوم، 1380، ص9.
سايبابا: «مأموريت من اعطاي شوق و شادي به شماست که از ضعف و ترس دورتان کنم. مأموريت من پراکندن شادماني است از اين جهت هميشه آمادهام ميان شما بيايم نه يکبار دوبار يا سه بار هر زمان که شما مرا بخواهيد. اسمم ساتيا من راستي هستم اعمالم ساتيا جلال و شکوه من ساتيا تنها آرزوي من شادماني شماست. شادي شما شادي من است شادماني جدا از شما ندارم. قدرت من غيرقابل اندازهگيري است تولد من غير قابل توضيح و غير قابل درک و پيمايش است.»
(تراشهاي الماس خداوند، سيما کوندار، ص168.)
فالون دافا: انگيزة اصلي تمرينکنندة فالون دافا فقط بايد تزکية ذهن و بدن باشد. اما هدف از تزکية ذهن و بدن چيست؟ لي هنگجي ميگويد، با تزکية ذهن و بدن است که فرد ميتواند رنج و سختي خود را از بين ببرد. و زندگي او توأم با آرامش و شادي باشد.
نفي عقلانيت و خرد گرايي
اُشو با افتخار ميگويد «من صاحب هيچ نظام فلسفي نيستم. ... من حتي نميدانم که ديروز چه گفتهام. به اين موضوع اصلاً فکر نميکنم. من فقط پاسخگوي اين لحظهام. من پاسخگوي حرفهاي ديروز نيستم. برو از ديروزي بپرس. قطعاً پيدايش نخواهي کرد. فردا نيز مرا نخواهي يافت. نه ديروزي وجود دارد و نه فردايي تنها همين لحظه است که واقعيت دارد» (ريشهها و بالها، ص175)
برخي از صوفيان مسلمان نيز تعابير تندي نسبت به جايگاه عقل و منطق و فلسفه دارند. مباحث عقلي را بند راه سالکان و عاشقان ميدانند. و راه وصول به مقامات عرفاني را شکستن اين بندها و رها شدن از دست عقل و منطق ميدانند:
عقل بند رهروان و عاشقانست اي پسر
بند بشکن، ره ميان اندر عيان است اي پسر
نقد و بررسي
اگر کسي مدعي باشد با اصول فلسفه و منطق و عقل ميتواند همة رازها و حقايق عالم را کشف نمايد، روشن است که ادعايي بلندپروازانه و دستنايافتني دارد. در عين حال، اگر کسي گمان کند که با بياعتنايي به عقل و منطق نيز ميتواند به حقايق دست يابد، او نيز در خيالي خام به سر ميبرد.
عرفان حقيقي، «عرفاني عقلاني» است. نه تنها با عقلانيت سازگار است که همراه آن است. عرفان بدون عقلانيت، عرفاني انساني نخواهد بود همانطور که عقلانيت منهاي عرفان، از انسان، موجودي تک ساحتي و خشک و خشن ميسازد. انسان کامل، از ديدگاه اسلام، انساني است که همة ابعاد وجودياش هماهنگ با هم، پيشرفت نمايند. هيچ بعدي را فداي بعد ديگر نکند.
تذکر:
عقلانيت مورد تأييد برخي معنويتهاي نوظهور عقلانيتي مادي و اينجهاني است. به همين دليل عقلانيتي منهاي دين و ناسازگار با دين و مدافع تساهل و تسامح است.
شريعتستيزي و فقهگريزي
دينستيزي در آيين اوشو
«اگر ميل جنسي تو واقعاً ارضاء شود احتياجي به آن همه وعدههاي پوچ نداري، چون به خواستهات رسيدهاي. اگر ميل جنسي تو نکوهش، سرکوب و نابود شود، اگر تو را مجبور کردند از اين بابت احساس گناه کني، آن وقت موهوم پرستي ميتواند براي هميشه به حياتش ادامه دهد. با اين ترفند است که موهوم و موهوم پرستي انرژي خويش را از خودکشي تو به دست ميآورد!» وي دين را ساخته و پرداختة روحانيان ميداند و ميگويد روحانيان چون نانشان در ترويج دين نهفته است، دين را سر پا نگه داشتهاند و الا اديان به خودي خود هيچ جذابيتي ندارند! (آينده طلائي، صص37-38.)
اوشو «گناه» را ساخته و پرداختة روحانيان به منظور تسلط بر تودهها ميداند و ميگويد: «گناه يكي از قديمي ترفندها براي سلطه بر مردم است. آنها در تو احساس گناه ايجاد ميكنند. آنها ايدههايي بس احمقانه به خوردت ميدهند كه قادر به محقق ساختن آنها نيستي. سپس گناه به وجود ميآيد و همين كه گناه به وجود آمد، تو به دام افتادهاي. گناه راز كاسبي همة به اصطلاح اديان تثبيت شده (بنيادگرا) است.» (الماسهاي اشو، ص258.)
دامن زدن به مسائل جنسي
کوئليو:«براي تحقق تشرف، بايد با اين نيرو آشنا شوي. بقيه چيزها نيروي جنسي ساحران، به استادان بزرگ تعلق دارد و پس از مراسم با آنها آشنا ميشوي. پس چطور با آن رو به رو شوم؟ يک فرمول ساده است ... فرمول اين است در تمام مدت رابطة جنسي، از حواس پنجگانهات استفاده کن. اگر در لحظة اوج لذت جنسي، همة اين حواس با هم از راه برسند، براي تشرف پذيرفته ميشوي. بريدا، ص192، 193.
اوشو سکس را امري مقدس و مهمترين نيروي زندگي دانسته و همگان را از نکوهش سکس بر حذر داشته و معتقد است که همة دگرگونيهاي زندگي از طريق اين نيرو رخ ميدهد. سکس را مقدمة عبادت ميداند. البته نه هر سکسي را؛ بلکه سکسي که از روي شور و سرخوشي باشد! چنين سکسي است که مولِد عشق است و عشق نيز مولِد عبادت است. اوشو، سکس را تنها در ارتباط با غير همجنس خلاصه نميکند؛ بلکه همجنسبازي را نيز تقديس ميکند. و بهترين مکان براي دينشناسي و خداشناسي را کابارهها ميداند و نه کليساها و مساجد! (الماسهاي اشو، ص383. و ص126.)
اوشو انسان ايدهآل را در قالب ترکيبي با عنوان «زورباي بودايي» معرفي ميکند. زوربا شخصيتي است زميني و اهل خوشگذرانيهاي دنيوي و جسماني، اما بودا مظهر عرفان و معنويت و زهد و کنارهگيري از دنيا است. وي در اين باره ميگويد: «همة تلاش من بر يک چيز متمرکز است: آفرينش انساني نوين مثل «زرباي بودا» در يک کمون نمونه همة افراد از هر دوي اين کيفيتها برخوردار خواهند بود
ترويج لااباليگري
«اکنون اين يک واقعيت علمي مبرهن و مسجّل است که تنبيه کردنِ هر کس به خاطر جنايتي که مرتکب شده، حماقت محض است. اين درست به اين ميماند که کسي را به خاطر مسلول بودن تنبيه کنند و يا چون سرطان دارد او را به زندان بيندازند.»اوشو در ادامه ميگويد در جامعة ايدهآل من، دادگاه وجود دارد اما حقوقدانها و وکيلان در آن دادگاهها جايي ندارند؛ ژنشناسان همه کارهاند. اوشو ميگويد کسي که دست به تجاوز جنسي ميزند، به هيچ وجه نميتوان او را واقعاً مسؤول چنان رفتاري دانست! او يا به دليل پيروي از کشيشها و ادياني که عزوبت را رواج ميدهند به چنين کاري مبتلا شده است و يا به دليل وجود هورمونهاي جنسي در بدنش به ناچار به چنين عملي کشيده شده است. اوشو در همين زمينه ميگويد: «مردي که از هورمونهاي جنسي بيشتري برخوردار است بايد زنان بيشتري داشته باشد. در مورد زن هم همينطور.» آينده طلايي، ص116-117.
نمونههايي از شريعت گريزي صوفيان
بِکتاشيه: خواندن دعاي «ناد علي» و دم گرفتن و نواختن ني و امثال آن را به جاي نماز و روزه و ساير وظايف شرعي تلقي ميکنند (دانشنامة جهان اسلام، حرف ب، بکتاشيه، ج3، ص653.)
در احوالات مولوي چنين نقل شده است که در حال گوش دادن به نواي رَباب بود که کسي به او تذکر داد که وقت نماز عصر فرا رسيده است. اما او در پاسخ وي گفت: «ني ني آن نمازِ ديگر، اين نماز ديگر. هر دو داعيان حقّند. يكي ظاهر را به خدمت ميخواهد و اين ديگر باطن را به محبّت و معرفتِ حق دعوت مينمايد.» (مناقب العارفين، شمسالدين افلاكي، ج1، ص395.)
نمونهها
ابوسعيد ابوالخير (375-440ق) حاضر نشد براي نماز دست از سماع صوفيانه بکشد و همانطور که در حال رقص بود، ميگفت: «ما در نمازيم»! (اسرار التوحيد في مقامات الشيخ ابيسعيد، محمد بن منور، ص240.)
نمونهها
برخي از صوفيان معاصر براي وصول به مقام «بيخودي» از مواد تخدير کنندهاي چون بنگ و افيون نيز استفاده ميکنند. «صوفيه براي تحريک اعصاب و نيل به حالي که از آن تعبير به بيخودي ميکنند گاه به مواد تخديرکننده يا سکرآور متوسل ميشدهاند. شاذِليه با قهوه به تحريک اعصاب ميپرداختهاند. و گويند هم شاذلي مخترع شربت قهوه بوده است. ... بعضي ديگر به بنگ و چَرْس ميپرداختهاند و برخي هم دست به شراب ميزدهاند و از اين همه قصدشان رهايي از خود و از خودي بوده است با وسايل مصنوعي.» (ارزش ميراث صوفيه، عبدالحسين زرينکوب، ص94)
نمونههايي از نگرشهاي لا اباليگرانة صوفيان
تحسين دزدي براي مبارزه با نفس و درمان بيماريهاي قلبي؛
توجيه عمل خلاف شرع سماع، به اين صورت که ارتکاب اين معصيت موجب دوري از ساير گناهان ميشود: «اگر دست بر هم زنند، هواي دستشان بريزد و اگر پاي بردارند، هواي پايشان كم شود. چون بدين طريق هوا از اعضايشان نقصان گيرد، از ديگر كبار خويشتن نگاه توانند داشت.» (اسرار التوحيد في مقامات الشيخ ابي سعيد، محمد بن منور، ص223.
ترويج عشق مجازي و همنشيني با نوجوانان زيبارو
در تو كه به ديدة صفا مينگريم ني از پي شهوت و هوا مينگريم
ديدار خوشت آيينه لطف خدا است ما، در تو بدان لطف خدا مينگريم
نمونهها
تشويق مريدان به گناه براي رهايي از غرور
تشويق مريدان به ارتکاب گناه براي نيل به مقام تائبين «التائب من الذنب کمن لاذنب له».
تشويق به گناه به منظور آشنايي فرد گناهکار با حجابهاي ظلماني
)مناقب العارفين، شمسالدين افلاكي، ج1، صص439-440.)
نقد و بررسي
نکتة اول: همة عرفانهاي کاذب، اعم از آيينهاي سنتي و جديد، عليرغم انکار شريعت، خود داراي شريعت ويژة خويش هستند. آيين اوشو و اکنکار و کوئليو خود تعاليم فقهي و دستورالعملهاي رفتاري خاص دارند! به عنوان مثال، مراقبههاي اوشو همگي از اين سنخاند. و يا تمرينهاي معنوي اکنکار چيزي جز دستورالعملهاي رفتاري نيستند. اينها خود به يک معنا ايجاد محدوديت براي افراد است.
نکتة دوم: حقيقت آن است که اگر عرفان راهي است براي رسيدن به خدا و تقرب به او، بايد دانست که جز با عمل کردن به دستورات خداوند، وصول به چنين هدفي امکان ندارد. خداي متعال نيز فرموده است هر کس مرا ميخواهد بايد از پيامبر اسلام و احکامي که توسط او بيان ميشود پيروي نمايد: «قل ان کنتم تحبّون الله فاتّبعوني يحببکم الله».
نکتة سوم: هيچ انساني به درجة معرفتي و شهودي پيامبر اکرم و امامان معصوم نرسيده است و نخواهد رسيد و اين حقيقتي است که مورد اتفاق همة صوفيان مسلمان است. اما آن انوار قدسيه لحظهاي از عمل به دستورات شرعي فروگذار نکردند.
نکتة چهارم: اصولاً وصول به بينهايت و ادعاي استغناي کامل معنا و مفهوم ندارد. به تعبير مرحوم علامة محمدتقي جعفري، از شارحان بنام مثنوي معنوي:
... پايان اين سير و سلوک را مانند سير طبيعي و حرکت معمولي فرض کردن، از نهايت بيخبري است؛ زيرا تصور پايان و آغاز و وسط در بينهايت، آن اندازه بياساس است که فرو رفتن در تناقض ... لذا اين مطلب که جلالالدين ميگويد: «لو ظهرت الحقائق بطلت الشرائع» به بازيگري ذهني و رواني ما بيشتر مربوط است تا به واقعيابي ما. (تفسير و نقد و تحليل مثنوي، محمدتقي جعفري، ج11، صص118-119)
ناسازگاري بُعد مادي و روحي وجود انسان
اين ويژگي را نيز ميتوان در بسياري از عرفانهاي شرقي، اعم از عرفانهاي هندي، بودايي و جيني يافت .فزون بر آن، در برخي از مکاتب اخلاقي و عرفاني يونان باستان از جمله مکتب کلبيون نيز مطرح بوده است . برخي از آيينهاي ايران باستان همچون آيين ماني نيز کما بيش مدافع اين ايده بودند. در عرفان مسيحي نيز اين مسأله به قوت مطرح است.
داستان شکايت سه تن از زنان مدينه از همسرانشان در نزد پيامبر در اين باره مشهور است.
يکي ديگر از اموري که ناسازگاري بعد مادي و اينجهاني وجود انسان با بعد روحي و معنوي او را در مکاتب و آيينهاي دروغين عرفاني نشان ميدهد، مسألة انزوا و گوشهنشيني است. اينان غالباً اين کار را به هدف کسب توجه و تمرکز، لازم ميدانند. اصل در چنين عرفانهايي توجه و تمرکز و مديتيشن است. لذا هر چيزي که موجب تقويت اين حالت شود، «خوب» و با ارزش و هر چيزي که موجب ضعف در تمرکز و توجه گردد، «بد» و بيارزش تلقي ميگردد.
يکي ديگر از شواهد ناسازگار دانستن بعد اين جهاني وجود انسان با بعد روحي و معنوي او در عرفانهاي کاذب، مسألة بيتوجهي آنها به مسائل سياسي و حکومتي و نفي سياست و پليد دانستن آن است. در عرفانهاي کاذب به يک معنا اصالت با فردگرايي و لذتگرايي فردي است. آنچه که براي آنان مهم است سعادت سالک و عارف است و لو به قيمت مشاهدة ظلم و ستم بر مردمان باشد.
نقد و بررسي
نکتة اول: تعارضي ميان بعد مادي و بعد روحي وجود انسان نيست. نميتوان به انگيزة تقويت و سعادت يکي، ديگري را ناديده گرفت. بهرهمندي مشروع از لذتهاي جنسي نه تنها تعارض و تضادي با معنويت و عرفان ندارد؛ بلکه شرط تکامل معنوي انسان و يکي از بهترين اسباب و وسايل وصول به سعادت واقعي است.
نکتة دوم: اسلام با ديدگاه فرويدي و نگرش معنوي افرادي همچون اوشو نيز به شدت مخالف است و افسارگسيختگي و بيبند و باري در مسألة جنسي را به شدت نهي کرده است.
نکتة سوم: در نقد انزواطلبي و گوشهنشيني صوفيان و عارفان دروغين ميگوييم که حق آن است که براي اصلاح درون هرگز نميتوان از اصلاح برون غافل بود. اين دو چنان در هم تنيدهاند که تفکيک آنها از يکديگر بسيار دشوار است. به همين دليل عرفان حقيقي و عارفان حقيقي افزون بر مبارزه با دشمن درون، با دشمنان بيروني نيز مبارزه ميکنند و اين مبارزه را براي حيات معنوي انسان لازم ميدانند. هر چند مبارزات دروني را دشوارتر و سختتر از مبارزات بيروني ميدانند.
دانلود پاورپوینت آشنایی با معنويت مدرن و عرفان های کاذب
نقد و بررسی معنويت مدرن و عرفانهاي کاذب
حق آن است که اين نظريه، از طرفي ناشي از عدم درک درست عرفان و معنويت است و از طرف ديگر معلول برداشت نادرست از سياست است.
نکتة ششم: نفس قدرت و سياست را نميتوان خوب يا بد دانست. اگر همراه با معنويت حقيقي و در راستاي تحقق معارف الهي و خدمت به خلق خدا باشد، جزء بهترين کارهاست. اما اگر موجب غرور و خودبزرگبيني و ستم بر زيردستان و تجاوز به حقوق و مقررات الهي باشد، بد است. بنابراين نميتوان سياستمداران و قدرتگرايان را صرفاً به اين دليل که دنبال سياست و قدرتاند افرادي بد و پليد دانست.
نکتة هفتم: بزرگترين طراحان معنويت و عرفان در بين بشريت، يعني پيامبران و اولياء دين، همگي براي استقرار نظام سياسي و حکومت ديني و الهي تلاش کردهاند و با طاغوتهاي زمان خويش درافتادهاند و لحظهاي در مبارزه با ظلم و ظالمان کوتاهي نکردهاند. و اين خود بهترين دليل براي همراهي معنويت و عرفان حقيقي با سياست و تدبير امور اجتماعي مردمان است.
نکته هشتم: سرکردههاي عرفانهاي کاذب هر چند در ظاهر با
تو پروژه یکی از بزرگ ترین مراجع دانلود فایل های نقشه کشی در کشو در سال 1394 تاسیس گردیده در سال 1396 کافه پاورپوینت زیر مجموعه تو پروژه فعالیت خود را در زمینه پاورپوینت شروع کرده و تا به امروز به کمک کاربران و همکاران هزاران پاورپوینت برای دانلود قرار داده شده
با افتخار کافه پاورپوینت ساخته شده با وب اسمبلی