ساخت پاوپوینت با هوش مصنوعی
کم تر از 5 دقیقه با هوش مصنوعی کافه پاورپوینت ، پاورپوینت بسازید
برای شروع ساخت پاورپوینت کلیک کنید
شما در این مسیر هستید :خانه / محصولات / Powerpoint / دانلود پاورپوینت تجزیه و تحلیل سياستگذاري فرهنگي در ايران (کد16960)
سفارش انجام پاورپوینت - بهترین کیفیت - کم ترین هزینه - تحویل در چند ساعت 09164470871 ای دی e2proir
شناسه محصول و کد فایل : 16960
نوع فایل : Powerpoint پاورپوینت
قابل ویرایش تمامی اسلاید ها دارای اسلاید مستر برای ویرایش سریع و راحت تر
امکان باز کردن فایل در موبایل - لپ تاپ - کامپیوتر و ...
با یک خرید میتوانید بین 342000 پاورپینت ، 25 پاورپوینت را به مدت 7 روز دانلود کنید
هزینه فایل : 105000 : 54000 تومان
فایل های مشابه شاید از این ها هم خوشتان بیاید !!!!
استاد شهيد مطهري ميفرمايد:
همانطور كه فرد داراي روح است جامعه هم روح دارد. هر جامعهاي داراي فرهنگي است كه آن فرهنگ روح جامعه را تشكيل ميدهد فرهنگ هر ملتي روح آن ملت است. اينكه ميگويند براي اينكه ملتي را از بين ببرند اول فرهنگش را از او ميگيرند براي اين است كه اگر فرهنگش را از او بگيرند روحش را از او گرفتهاند و وقتي كه روحش را از او بگيرند او مرده است.
مقدمه
اكنون اين واقعيت به خوبي در هزاره جديد پذيرفته شده است كه مقوله «فرهنگ» اهميتي محوري در تمامي عرصههاي زندگي بشر دارد. اهميت فرهنگ اكنون از نقشي كه براي آن در زمينه همبستگي اجتماعي، ايجاد انگيزه و تحول پيشرفت، حل مشكلات اجتماعي، پر كردن اوقات فراغت و غيره متصور بودند بسي فراتر رفته است. امروزه سرنوشت كشورها كاملاً با تحولاتي كه در عرصه فرهنگ در سطوح ملي و فراملي رخ ميدهد پيوند خورده است.
مقدمه ادامه
كشورها و يا به عبارت دقيقتر دولت - ملتها در جهان متغيّر كنوني وارد فضايي شدهاند كه اقدامات و فعاليتهايشان بهطور اجتناب ناپذيري تحت تأثير تحولات عرصه فرهنگ قرار دارد. اگرچه بخشي از تحولات عرصه فرهنگ براي دولت - ملتها اجتناب ناپذير بوده و آنها خواه ناخواه مشمول تأثيراتي خواهند بود كه در اين عرصه رخ ميدهد ولي بخش قابل توجهي از اين تحولات قابل درك و پيشبيني بوده و ميتوان براي آن «برنامهريزي»كرد و تحت نظارت و كنترل درآورد و در واقع آن را مديريت كرد.
مقدمه ادامه
مديريت فرهنگ يكي از نيازهاي اساسي كشورها در وضعيت كنوني است و نه تنها اكنون به عنوان يك رشته علمي جايگاه خاصي در نظام دانشگاهي كشورها دارد؛ بلكه نوعي هنر نيز محسوب ميشود.
مقدمه ادامه
علم و هنر نزديك كردن مديريت و فرهنگ به يكديگر و بكارگيري مديريت در عرصه فرهنگ، فراتر از يك رشته، به نيازي اساسي و مبرم تبديل شدهاست. مديريت فرهنگ، حتي اگر با اين نام شناخته نشود، در تمام كشورها به انحاء مختلف وجود دارد.
مقدمه ادامه
در کشور ما تحت تأثير شرايط اقتصادي و اجتماعي خاص ناشي از انقلاب و جنگ، تحولات و تغييرات گستردهاي در عرصه فرهنگ به وقوع پيوست. انقلاب اسلامي با آرمانها و اهداف فرهنگي خود به تأسيس نظامي منجر شد كه بايد براي تحقق آنها دست به نهادسازي و سازماندي ميزد. امر سازماندهي فرهنگ و امور مرتبط با آن پس از انقلاب اسلامي با تمام اهميتي كه داشت و با تمام تلاشهايي كه صورت گرفت با فراز و نشيبهاي زيادي مواجه شد و در مجموع آنگونه كه بايد با هدف يا اهداف مشخصي دنبال نشد.
مقدمه ادامه
آنچه پس از سه دهه، بر اساس نتايج بدستآمده از مختصر بررسيهاي انجامشده در خصوص فعاليتهاي دستگاهها و سازمانهاي فرهنگي، ميتوان گفت اين است كه بخشي از عملكردها و فعاليتهاي فرهنگي و سازماندهيهاي انجام شده در اين عرصه، از الگوي مشخص و از پيش انديشيده شدهاي برخوردار نبوده است.
مقدمه ادامه
عليرغم اهميت اين موضوع، متأسفانه مطالعات و تحقيقات انجام شده در زمينه مديريت فرهنگ در ايران بسيار محدود است. به جز چند طرح پژوهشي كه عمدتاً توسط دبيرخانه شورايعالي انقلاب فرهنگي و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي انجام شدهاست، توليدات پژوهشي اين عرصه مطالعاتي بسيار محدود ميباشد و در واقع جز تعداد محدودي طرح و كتاب و مقاله كه- دسترسي به آنها نيز آسان نميباشد- آثار قابل ملاحظهاي در اين عرصه وجود ندارد.
مبحث سیاستگذاری و برنامه ریزی فرهنگی در 5 بخش ارائه میگردد:
بخش اول شامل مباحث مشروحه ذیل است:
1- تعريف مفهوم فرهنگ، ابعاد، ويژگيها، و برخي نظريههاي مربوط به آن،
2- تعريف مفهوم مديريت فرهنگ، ابعاد و چارچوبهاي آن، ضرورت و اهميت آن
بخش دوم مباحث ذیل رامورد بررسی قرارمی دهد:
1- تعريف، ضرورت و ديدگاههاي مرتبط با برنامهريزي فرهنگي،
2- الگوهاي سهگانه برنامهريزي و سياستگذاري فرهنگي،
3- نقش و جايگاه دولت در برنامهريزي فرهنگي،
4- ملزومات و ويژگيهاي برنامهريزي فرهنگي مطلوب،
5- وضعيت برنامهريزي فرهنگي در دوره قبل و بعد از انقلاب اسلامي
6- چالشها و تهديدات فراروي برنامهريزي فرهنگي
بخش سوم حول محور سياست فرهنگي در جهان متغير مباحث ذیل رامورد تبیین قرارداده است:
1- جهانيشدن، ابعاد و شاخصهاي آن،
2- سياست فرهنگي و تأثير جهانيشدن بر سياست فرهنگي كشورها،
3- جهانيشدن و فرهنگ، پيامدهاي فرهنگي جهانيشدن و رويكردهاي مرتبط با آن.
بخش چهارم که به بررسي آسيبشناسانه ساماندهي فرهنگي در ايران می پردازد شامل مباحث ذیل است:
1- وضعيت ساماندهي فرهنگي در ايران از ابعاد و زواياي مختلف،
2- رويكردهاي موجود در زمينه بررسي عملكرد سازمانهاي فرهنگي،
3- وضعيت بهرهوري در بخش فرهنگ در کشوربراساس اطلاعات موجود.
بخش پنجم به نظارت و ارزيابي فعاليتهاي فرهنگي در ايران می پردازد :
در اين بخش سعي شده است تا وظايف و عملكرد دستگاههاي فرهنگي ناظر مورد بررسي قرار گرفته و با ذكر نمونههايي وضعيت فعلي نظارت بر عملكرد سازمانهاي فرهنگي و عملكرد آنها مورد بررسي قرار گيرد.
بخش اول:
تعريف مفهوم فرهنگ و مديريت فرهنگی ابعاد، ويژگيها، و برخي نظريههاي مربوط به آن.
فرهنگتعريف و تحديد مفهومي
ازنظر اكثر محققان و صاحب نظران، ارائه تعريفي يگانه از «فرهنگ» كاري بسيار دشوار است؛ زيرا «فرهنگ» مقولهاي پيچيده و مناقشهانگيز است شايد به تعداد متفكراني كه در حوزه فرهنگ فعاليتي قابل توجه انجام دادهاند، بتوان تعاريف متعدد از آن ارائه كرد.
ادامه
كروبر و كلاك هون كه در سال 1952 كتاب ارزشمند «فرهنگ: مروري انتقادي بر مفاهيم و تعاريف» را به رشته تحرير درآوردند، تنها در ميان انسان شناسان آمريكايي و انگليسي توانستند 164 تعريف متفاوت از فرهنگ را شناسايي نمايند.
ادامه
قبل از اينكه تعريف خود را از فرهنگ ارائه دهيم، بهتر است بدانيم متفكران و صاحبنظران حوزه فرهنگ چه برداشتي از آن دارند. لذا ابتدا به سراغ پيشكسوتترين آنها؛ يعني مردمشناسان، ميرويم. بيشك مردمشناسان، پيشكسوتان علمي فرهنگ هستند.
ادوارد برنت تايلور
«فرهنگ يا تمدن» مجموعة پيچيدهاي است شامل دانشها، باورها، هنر، اخلاقيات، حقوق، آداب و رسوم و ديگر عادات و تواناييهايي كه انسان بهعنوان عضو جامعه آن را داراست.
گيلفورد گيرتز
به اعتقاد وي فرهنگ الگويي از معاني است كه در اشكال نمادين متبلور شده و شامل اعمال، بيانات و واقعياتي معنادار ميباشد كه در اثر ارتباط افراد با يكديگر به وجود ميآيند و در اثر آن، افراد در تجربيات، مفاهيم و باورهاي يكديگر مشاركت ميجويند.
كلايد كلاكهون معاني زير را براي فرهنگ پيشنهاد كرده است:
ريموند ويليامز كاربردهاي معاصر مفهوم فرهنگ را به چهار دسته تقسيمبندي كرده است:
1. فرهنگ در معناي فرايند كلي رشد فكري، معنوي و زيبايي شناختي
2. فرهنگ در معناي شيوه به خصوص زندگي يك ملت، دوران يا گروه
3. فرهنگ در معناي آثار و فعاليتهاي فكري و بهويژه هنري
4. فرهنگ در معناي سيستم نشانههايي است كه ازطريق آن نوعي نظم اجتماعي عرضه، برقرار، تجربه و جستجو ميشود
دقت در تعاريف صاحبنظران در خصوص فرهنگ، نشان ميدهد فرهنگ در دو معنا به كار بردهشده كه اگر بتوان آنها را در كنار هم جمع كرد، تعريفي قابل قبول از فرهنگ ارائه خواهد شد؛
نخستين معنا، در چارچوب مردمشناختي يا جامعهشناختي مفهومي فراگير است كه مجموعه نگرشها، اعتقادات، آداب و رسوم، عرفها، ارزشها و اعمالي را توصيف ميكند كه در هر گروهي مشترك يا مطرح است.
معناي دوم از مفهوم «فرهنگ»، جهتگيري كاركرديتري دارد و بر پارهاي از فعاليتهاي مردم و محصولات اين فعاليتها كه به جنبههاي فكري، اخلاقي و هنري زندگي انسان مربوط ميشوند، دلالت دارد. در اين معنا، «فرهنگ» به فعاليتهايي مربوط ميشود كه مبتنيبر روشنگري و پرورش ذهن است، نه كسب مهارتهاي فني يا حرفهاي محض.
براي آنكه فعاليتي را فرهنگي بناميم، بايد سه شرط اساسي براي آن قائل شويم:
1. فعاليتهاي مورد نظر شامل نوعي خلاقيت در توليد خود باشند؛
2. فعاليتهاي مورد نظر به آفرينش و انتقال معناي نمادين بپردازند؛
3. ستادنده (محصول) آنها، حداقل بهطور بالقوه، واجد نوعي ويژگي عقلاني باشد
تعريف ما از فرهنگ عبارت است از:
«مجموعه نگرشها، اعتقادات، آداب و رسوم، ارزشها و هنجارهايي كه در هر گروهي مشترك است و همچنين شامل اعمال، فعاليتها و محصولاتي است كه به جنبههاي فكري، اخلاقي و هنري زندگي انسان مربوط ميشوند».
(سایر مباحث مهمي که درادامه مطرح خواهد شد چون «صنايع فرهنگي»، «كالاهاي فرهنگي» و «نهادهاي فرهنگي» حول این تعریف از فرهنگ میباشد)
معاني مفهوم فرهنگ
برخي تعاريف فرهنگ براساس رهيافتهاي مختلف
ابعاد و جلوههاي فرهنگ
صاحبنظران علوم اجتماعي، فرهنگ را از دو بُعد متمايز ميكنند:
1. فرهنگ بهعنوان «واقعيتي عيني»يا«فرهنگ مادي»: يا «نظير آثاري كه تحقق پذيرفتهاند، يا هرآنچه بهعنوان حاصل يا نتيجه ارائه ميشود.
2. فرهنگ بهعنوان واقعيتي كه انسانها با آن زندگي ميكنند، مشاركت در سلسله اموري مستمر و با تحرك، هيئتي پرتحرك و متشكل از ارزشها (مدلهاي فرهنگي)يا همان «فرهنگ غيرمادي».
مالينوفسكي براي فرهنگ سه بعد تفكيكناپذير قائل است :
1. پايه مادي فرهنگ؛ اشياء و ابزاري كه بر روي آنها كار انجام گرفته است؛
2. پيوندهاي اجتماعي انسان؛ شيوة رفتار پذيرفته شده و همانند؛
3. اعمال سمبليك
ابعاد فرهنگ از ديدگاه مالينوفسكي
گي روشه نيز براي فرهنگ دو وجه قائل است:
1. وجه عيني فرهنگ؛
وجه عيني فرهنگ از ديدگاه گيروشه، با آنچه در ابتداي اين مبحث آورده شد، متفاوت ميباشد.در ديدگاه گيروشه، وجه عيني فرهنگ شامل حالات تفكر، احساس و اعمالي است كه اشخاص بهطور مشترك دارا هستند و بين آنها روابطي ايجاد ميكند كه هريك آن را واقعي احساس ميكنند.
2. وجه نمادي فرهنگ
اولسون نيز براي فرهنگ چهار بُعد يا جزء اصلي قائل است كه عبارتند از:
1- باورها،
2- ارزشها،
3- هنجارها و
4- تكنولوژيها.
اجزاء اصلي فرهنگ از ديدگاه اولسون
جلوههاي فرهنگ از ديدگاه رجبزاده
ويژگيهاي اساسي فرهنگ
گيروشه - جامعهشناس كانادايي- معتقد است فرهنگ چند خصوصيت اساسي دارد:
1. فرهنگ هم شكل رسمي دارد و هم غيررسمي (عمومي).
2. فرهنگ شامل شيوههاي تفكر، احساس و عمل يك گروه يا اعضاء يك جامعه است.
3. شيوههاي مشترك فكر، احساس و عمل بين افراد متعدد، ازجمله مواردي هستند كه قبل از هر چيز فرهنگ را ميسازند.
4. هيچ خصوصيت فرهنگي، بهطور زيستي يا ژنتيكي انتقال نمييابد و هيچ خصوصيت فرهنگي در آغاز تولد در اندام زيستي انسان وجود ندارد.
ويژگيهاي اساسي فرهنگ ادامه
كلاك هون - مردمشناس آمريكايي - هشت ويژگي براي فرهنگ قائل است اين ويژگيها عبارتند از:
1. فرهنگ آموختني است؛
2. ناشي از عوامل زيستشناختي، محيط زيستي، روانشناختي و تاريخ وجود بشر است؛
3. ساختاري است؛
4. به جنبههاي گوناگون تقسيم ميشود؛
5. پوياست؛
6. تغييرناپذير است؛
7. شامل قواعدي است كه تجزيه و تحليل، آن را به روشهاي علمي ممكن ميكند.
8. وسيلهاي است كه فرد به كمك آن با محيط خود سازگار ميشود و براي ابراز خلاقيت خود ابزاري ميآورد
ويژگيهاي اساسي فرهنگ ادامه
تالكوت پارسونز معتقد است: در تمام فرهنگها سه ويژگي مشترك ميباشد، كه عبارتند از:1. انتقالپذيري فرهنگ و اينكه يك سنت و ميراث اجتماعي است؛2. انسانها در فرهنگ شريك ميباشند و آن محصول كنش متقابل انسانها است؛3. فرهنگها قابل آموزش هستند.
كاركردهاي فرهنگ
1. انسجامبخشي
2. قالبريزي شخصيت
3. سازگاري
4. هويتبخشي
نظريههاي فرهنگ
با تأكيد بر رويكرد مردمشناسانه و با معيار تاريخي نظريات فرهنگ عبارتند از:
1. تحولگرايي
2. اشاعهگرايي
3. كاركردگرايي
4. ساختارگرايي
5. كاركردگرايي ساختاري
6. نمادگرايي
7. نمادگرايي ساختاري
1. تحولگرايي
اساس نظريات تحولگرايانه، بر فرايند تحول در ابعاد مختلف فرهنگي نظير: اعتقادات، نظام خويشاوندي و تكنولوژي استوار است؛ بهعنوان نمونه، مورگان با معيار قراردادن تكنولوژي سه مرحله مختلف را در حيات فرهنگي بشر شناسايي كرده است كه عبارتند از: مرحله توحش، مرحله بربريت و مرحله تمدن. تايلور نيز با معيار قرار دادن فعاليتهاي توليدي به سه مرحله تكاملي؛ شكار، دامپروري و كشاورزي باور دارد.
2. اشاعهگرايي
نظريات اشاعهگرايانه فرهنگ، با انتقاد شديد از خطي بودن نظريات تحولگرايانه آغاز شد. نظريه اشاعهگرايي، سير مراحل تمدن و فرهنگ را به صورت خطي، و در هر جامعه، مستقل و موازي با جوامع ديگر نميداند؛ بلكه معتقد است: فرهنگهاي جوامع از يك يا چند مركز اشاعه گرفتهاند و شباهت بين فرهنگها به علت رفتوآمدها، دادوستدها، مهاجرتها، لشكركشيها و در اثر اقتباس، تقليد يا اخذ است مردمشناساني چون اليوت اسميت، كروبر، كلاك هون و تاحدودي بواس را از نظريهپردازان اين ديدگاه ميدانند.
3. كاركردگرايي
كاركردگرايي، شئون مختلف جامعه را برحسب پيامدهاي سودمندي كه براي نظام بزرگتر اجتماعي دارند، تبيين ميكند و حضور هر جنبه يا عنصر را بر حسب اثر سودمندي كه براي كل نظام دارد، مورد توجه قرار ميدهد
كاركردگرايان، فرهنگ را داراي كاركرد ارضاء نيازهاي انسان در زندگي اجتماعي و انطباق انسان با محيط اطرافش ميدانند و معتقدند اجزاء مختلف فرهنگ، در ارتباط تنگاتنگ با يكديگر و در جهت برآوردن اين خواسته شركت ميجويند.
4. ساختارگرايي
ساختارگرايي، شئون مختلف جامعه را بر حسب پيامدهاي پيشبينيپذيرِ اوصاف ساختاري جامعه تبيين ميكند.
چهار انديشه اساسي ساختارگرايي
الف) فرهنگهاي مختلف را ميتوان با توسل به يك الگوي معين به تعريف در آورد؛
دانلود پاورپوینت تجزیه و تحلیل سياستگذاري فرهنگي در ايران
براساس تعريف فوق:
1. مديريت يك فراگرد است؛
2. بر هدايت تشكيلات انساني دلالت دارد؛
3. مديريت مؤثر مبتنيبر تصميمگيري مناسب و دستيابي به نتايج مطلوب است؛
4. مديريت كارآ، متضمن تخصيص و مصرف مدبّرانه منابع است؛
5. مديريت بر فعاليتهاي هدفدار تمركز دارد
ابعاد و چارچوبهاي مديريت فرهنگي
علما و صاحبنظران علم مديريت، براي هر مديريتي پنج جزء يا وظيفه اصلي قائل هستند. اين وظايف عبارتند از:
الف) برنامهريزي،
ب) سازماندهي،
ج) بسيج منابع و نيروها،
د) هدايت و رهبري،
ه(كنترل و نظارت
الف) برنامهريزي
برنامهريزي، بنياد مديريت را تشكيل ميدهد. برنامهريزي يك پل لازم و ضروري است كه بين حال و آينده زده ميشود و احتمال دستيابي به هدفهاي مورد نظر را بالا ميبرد. برنامهريزي دربرگيرنده همه فعاليتهايي است كه مدير براي تدارك ديدن امور آينده انجام ميدهد. اقداماتي كه در اين زمينه انجام ميشود، عبارتند از: پيشبيني، تعيين هدفهاي بلند مدت، تدوين استراتژيها، تعيين سياستها و درنظرگرفتن هدفهاي كوتاهمدت.
به عبارت ديگر برنامهريزي عبارت است از:
1. تعيين هدف و يافتن يا پيشبيني كردن راه تحقق آن؛
2. تصميمگيري در خصوص اينكه چه كارهايي بايد انجام گيرد؛
3. تصور و طراحي وضعيت مطلوب، با دريافت و پيشبيني راهها و وسايلي كه نيل به آن را ميسر ميسازد؛
4. طراحي عمليات، براي تغيير يك شيء يا موضوع برمبناي الگوي پيشبيني شده.
براساس گستره، قلمرو و سلسله مراتب برنامهريزي نيز از دو نوع برنامهريزي نام برده ميشود كه عبارتند از:
1. برنامهريزي استراتژيك (جامع)
2. برنامهريزي عملياتي (اجرايي)
برخي از صاحبنظران، علاوهبر دو نوع برنامهريزي كه ذكر شد، نوع ديگري نيز براي برنامهريزي قائل هستند و آن «برنامهريزي تاكتيكي» است.
انواع برنامهريزي و ارتباط آن با سطوح مديريت
ب) سازماندهي
سازماندهي فراگردي است كه طي آن با تقسيم كار ميان افراد و گروههاي كاري و ايجاد هماهنگي ميان آنها، براي كسب اهداف تلاش ميشود فرايند سازماندهي شامل مراحل زير است:
1. طراحي و تعريف كارها و فعاليتهاي ضروري؛
2. دستهبندي فعاليتها برحسب مشاغل و منصبهاي سازماني تعريف شده؛
3. برقراري رابطه ميان منصبهاي سازماني براي كسب اهداف مشترك.
ج) بسيج منابع و امكانات
يكي از وظايف اساسي مديران، بسيج منابع و امكانات است كه از آن بهعنوان «طرحريزي و تأمين نيروي انساني» ياد ميشود.
وظيفه بسيج منابع و امكانات شامل موارد زير است:
1. مديريت بازاريابي؛
2. تأمين منابع مالي و سرمايهاي؛
3. تأمين مواد و وسايل؛
4. ارزيابي انتخاب و پرورش مديران؛
5. تأمين و استفاده از منابع حقوقي و مقرراتي.
د) هدايت
مرحله هدايت ـ كه برخي از صاحبنظران علم مديريت از آن بهعنوان مرحله ايجاد انگيزه و رهبري نام ميبرند - درواقع يكي از مهمترين مراحل مديريت محسوب ميشود. اهميت اين مرحله به حدي است كه علماي مديريت اغلب آن را با خود مديريت يكسان تلقي ميكنند.
هدايت، بر تلاش مدير براي انگيزش كاركنان به منظور نيل به اهداف سازماني دلالت دارد. اين تلاش به سه طريق صورت ميگيرد: «رهبري»، «انگيزش» و «برقراري ارتباطات»
ه) كنترل، نظارت و ارزشيابي
كنترل و ارزشيابي معمولاً آخرين مرحله از فرايند مديريت به حساب ميآيد. البته اين حرف بدان معنا نيست كه مديران بايد منتظر بمانند تا مراحل قبلي محقق شود، سپس به نظارت و ارزشيابي مشغول شوند.
بهطور كلي فعاليتهايي كه در فراگرد كنترل انجام ميگيرند، به چند مرحله تقسيم ميشوند:
1. تعيين معيارها و ضوابط كنترل؛
2. تشخيص ميزان انحرافها و بررسي علل بروز آنها؛
3. تنظيم و اجراي برنامهها و عمليات اصلاحي
رويكردهاي فرهنگي و تأثير آن بر مديريت فرهنگي
در يك تقسيمبندي كلي، رويكردهاي موجود در خصوص فرهنگ را ميتوان به سه دسته تقسيم كرد:
1. رويكرد ماركسيستي؛
2. رويكرد ليبراليستي؛
3. رويكرد اسلامي.
به لحاظ تحليلي ميتوان تمامي رويكردهاي فرهنگي را با اندكي تسامح در رويكردهاي فوق تجميع و تلخيص كرد.
پايان بخش اول
بخش دوم:
برنامهريزي و سياستگذاري فرهنگي در ايران
برنامهريزي فرهنگي
تعريف مفهومي
اگر «برنامهريزي» را مداخلات هدفمند، آگاهانه و سنجيده انساني در مسير حوادث و فرايندها بدانيم - كه نتيجه آن ممكن است موفقيتآميز باشد يا نه - بر اين اساس، برنامهريزي فرهنگي را نيز ميتوان كوشش آگاهانه، سنجيده و سازمانيافته دولت براي ايجاد تغيير در وضع موجود و دستيابي به اهداف مطلوب در حوزههاي مختلف فرهنگي دانست.
«برنامهريزي فرهنگي» با مفروضات زير همراه ميباشد:
1- در حوزه فرهنگي ميتوان دست به برنامهريزي زد و اگر امري مطلوب نباشد، امري اجتنابپذير است؛
2- در حوزه فرهنگ، مشكلاتي وجود دارد كه بايد آنها را با اقداماتي كه «برنامهريزي فرهنگي» ميناميم، مرتفع سازيم؛
3- برنامهريزي فرهنگي بيشتر برعهده دولت است و يا از دولت انتظار ميرود كه دست به چنين اقدامي بزند؛
4- برنامهريزي فرهنگي مبتنيبر سرمشقها و الگوهاي فرهنگي موجود در جامعه است.
نکته:
بين مفهوم «برنامهريزي فرهنگ» و «برنامهريزي فرهنگي» تفاوت عميق و ظريفي وجود دارد. هنگامي كه اصطلاح برنامهريزي فرهنگ را به كار ميبريم، منظور هماهنگسازي فعاليتهاي فرهنگي و هنري در جامعه است، اما برنامهريزي فرهنگي كاربرد گستردهتري دارد و با مجموعهاي از وظايف و رشتههاي علمي از جغرافياي انساني تا طراحي شهري، برنامهريزي اقتصادي، سياستگذاري اجتماعي و سرانجام برنامهريزي استراتژيك پيوند دارد.
برنامهريزي فرهنگي
برخی تعاریف:
الف) دكتر محمدرضا تاجيك
به عقيده وي، برنامهريزي در كليترين تعريف عبارت است از: «تلاش آگاهانه براي تغيير در يك موضوع، مطابق يك الگوي ذهني كه از پيش توسط برنامهريز تعريف شده است».
برنامهريزي فرهنگي ادامه
ب) دكتر مسعود چلبي نيز براساس برداشتي كه از فرهنگ بهعنوان مجموعهاي از نمادها، انديشهها، ارزشها و هنجارها ارائه ميدهد، برنامهريزي را به معناي تغييرات محتوايي كم و بيش آگاهانه در مجموعه فوق ميداند.
ضرورت برنامهريزي فرهنگي
اصل برنامهريزي تقريباً مورد توافق همگان است و در مورد اهميت و ضرورت آن جاي هيچگونه شك و شبههاي وجود ندارد. در مورد اهميت و ضرورت برنامهريزي در عرصه فرهنگ نيز تقريباً چنين توافقي وجود دارد؛ برنامهريزي فرهنگي ميتواند امكان بهكارگيري دقيقتر مديريتها، سازمانها و طراحي اقدامها و فعاليتهاي فرهنگي متناسب با اهداف و اولويتها را فراهم آورد. اصولاً برنامهريزي براساس اين فرض پذيرفته شده انجام ميگيرد كه امكانات و منابع ما محدود است و بهرهگيري توأم با روزمرگي از منابع محدود، صدمات جبرانناپذيري به بار خواهد آورد .
ديدگاههاي نظري موجود در خصوص برنامهريزي و سياستگذاري فرهنگي
الف) ديدگاهي كه با سياستگذاري و برنامهريزي در عرصه فرهنگ مخالف است.
ب) ديدگاهي كه سياستگذاري فرهنگي را يك ضرورت ميداند.
الف) ديدگاهي كه با سياستگذاري و برنامهريزي در عرصه فرهنگ مخالف است
اين ديدگاه، ديدگاهي است كه توسط اكثر كشورهاي اروپايي و آمريكاي شمالي پيگيري ميشود. مخالفت اینان با برنامهريزي و سياستگذاري فرهنگي بر سه استدلال زير استوار است:
1. تنظيم سياستهاي هماهنگ در اين عرصه، بر فعاليت سازمانهاي خصوصي تأثير مختل كننده دارد؛
2. سياستگذاري فرهنگي دولت باعث مداخله نابجاي دولت در توسعه فرهنگي ميشود؛
3. اين مداخله بر لزوم تبعيت (نه هدايت كنندگي) دولت در عرصه فرهنگ از بخش خصوصي تأثير منفي دارد
ب) ديدگاهي كه سياستگذاري فرهنگي را يك ضرورت ميداند
اين ديدگاه كه عملاً شامل گروه نسبتاً وسيعي از ديدگاههاي مختلف است، برنامهريزي و سياستگذاري فرهنگي را نه تنها امري ميسر و «شدني»؛ بلكه آن را الزامي و اجتنابناپذير محسوب مينمايد. در اين ديدگاه، برنامهريزي فرهنگي تهديدي براي آزادي انتخاب فرد محسوب نميشود و اگر هم باشد، اصولاً گريزي از آن نيست .
الگوهاي برنامهريزي و سياستگذاري فرهنگي
1. يكسانسازي فرهنگي
2. تكثرگرايي فرهنگي
3. وحدت در تكثر فرهنگي
1. يكسانسازي فرهنگي
اين الگو همانگونهكه از نام آن برميآيد، بهدنبال يگانهسازي فرهنگي در جامعه است. براساس اين الگو، نوعي اصول و ارزشهاي مقدس وجود دارد كه بايد سايرين آن را بپذيرند ازنظر امكان تحقق، براساس آنچه گذشت، به نظر ميرسد تحقق اين الگو اگر محال نباشد، قطعاً بسيار دشوار خواهد بود؛ زيرا مستلزم خشونت مادي و معنوي بسياري است.
وجود جمعيت انبوه، خردهفرهنگهاي مختلف ، گسترش تخصصها، رشد علم و تكنولوژي، بسط نمادسازي و ازدياد سرعت جريان اطلاعات در عرصههاي گوناگون جامعه، مهاجرت و تحرك رواني جمعيت و سرانجام بالابودن پويايي اجتماعي نسبت به گذشته، همگي زمينهها و عواملي هستند كه درحالحاضر كم و بيش در هر جامعهاي حضور دارند و هر كدام از عوامل مزبور، به تنهايي قادرند - بهعنوان مانع - بر سر راه سياست يكسانسازي فرهنگي عمل نمايند.
2. تكثرگرايي فرهنگي
الگوي تكثرگرايي فرهنگي در پي رشد و گسترش خردهفرهنگها در كنار يكديگر و به صورت همعرض به وجود آمد. در اين الگو، خردهفرهنگهاي موجود در جامعه به رسميت شناخته ميشوند و جامعه امكان بقا و رشد آنها را فراهم ميآورد.
در الگوی تكثرگرايي فرهنگي جامعه براي هيچ خردهفرهنگ يا ارزش و اصول عامي اهميت برتر قائل نيست. البته در عالم واقع به نظر ميرسد اتخاذ چنين الگويي بسيار مشكل و داراي تبعات فراوان باشد. در جوامع بسيار پيشرفته غربي نيز كمتر جامعهاي را ميتوان يافت كه در سياست فرهنگي خود بهطوركامل اين الگو را پذيرفته باشد. بزرگترين خطري كه معمولاً جوامع داراي الگوي سياست فرهنگي تكثرگرا را تهديد ميكند، تجزيه است.
3. وحدت در تكثر فرهنگي
اين الگو ضمن تأكيد بر اشتراكات فرهنگي، امكان تكثر خردهفرهنگهاي مختلف را در چارچوب نمادي مشترك، مجاز ميداند؛ به عبارت ديگر، در هر جامعهاي مجموعهاي سؤالات بنيادي در خصوص جهان، انسان، خدا و...مطرح است، پاسخهايي كه هر جامعه براي سؤالات كليدي فوقالذكر فراهم مينمايد، بايد آنچنان كلي و تعميم يافته باشند كه بتوانند به كمك زبان مشترك ملي، نقطه اتكا وحدت نمادي و يا به عبارتي چارچوب فراگفتماني جامعه را تشكيل دهند؛
الگوي وحدت در تكثر فرهنگي، مبتنيبر تصورات يا مفروضاتی است که مهمترین آنها عبارتند از:
1- وجود عيني اجتماع يا ملتي خالص ازنظر ويژگيهاي فرهنگي كاملاً مشترك، امكانناپذير است؛
2- تفاوت و تمايز جزء جداييناپذير حيات فردي و اجتماعي نوع انسان است . تفاوتها و تمايزات حذف شدني نيست؛
3- وحدت در سطح اجتماعي، همواره امري نسبي است و ميان همگوني در ويژگيهاي فردي تا همگوني در سطوح فرهنگي، زيستي و ساختاري نوسان وجود دارد؛
4- به رغم وجود تفاوتهاي بسيار، ساختار و جهت كل اجتماعات انساني و فرهنگي به سوي وحدت است؛
5- تنوع، ويژگي ذاتيِ هستي يا جهان بهطو عام و موجود انساني بهطورخاص است. در پس و ظاهر تنوع، نوعي پيوستگي و همبستگي ميان اجزاي عالم مشاهده ميشود كه اين پيوستگي نشانگر نظم عام منتشر در اجزاي هستي است.
چهار سرمشق اصلي در برنامهريزي فرهنگي
نقش و جايگاه دولت در برنامهريزي فرهنگي
پيشفرض برنامهريزي فرهنگي، وجود برنامهريز است. با توجه به اينكه برنامهريزي فرهنگي امري كلان و گسترده است، برنامهريزان فرهنگي معمولاً دولتها هستند. ازاينرو، نقش دولتها در برنامهريزي فرهنگي تاحدودي امري پذيرفته شده است. اختلافهاي نظري موجود در خصوص نقش دولت در برنامهريزي فرهنگي، بيشتر مربوط به ميزان و نحوه دخالت دولتهاست، نه در اصل تأثير و دخالت دولتها در برنامهريزي فرهنگي.
دو شيوه تقريباً متفاوت در خصوص ميزان و نحوه دخالت دولتها در برنامهريزي فرهنگي ميتوان شناسايي كرد:
الف) حمايت يا شيوهاي كه معتقد به دخالت حداكثر دولت در امر برنامهريزي فرهنگي است. اين شيوه كه يكي از نمونههاي آن در آسيا، كشور ايران و در اروپا كشور فرانسه است، دخالتهاي دولت را در برنامهريزي فرهنگي به رسميت ميشناسد و اصولاً تنها برنامهريز اصلي فرهنگي را دولت ميداند.
در كشورمان نيز، آنچه از اصول سياست فرهنگي جمهوري اسلامي استنباط ميشود و آنچه در صحنه عمل از فعاليت دولتهاي بعد از انقلاب پابرجا مانده است، نشانگر اعمال اين شيوه در امور فرهنگي است.
ب) متوليگري يا شيوهاي كه معتقد به حمايت دولت از فعاليتها و امور فرهنگي و نظارت بر آنهاست. اين شيوه برنامهريزي، دولت را تنها به اين دو عرصه، يعني «حمايت» و «نظارت» محدود مينمايد. . در جهان كنوني، اكثر دولتهاي پيشرفته چنين سياستي را پذيرفته و در امر برنامهريزي فرهنگي براي دولت جايگاه توليگري قائل هستند.
ملزومات و ويژگيهاي برنامهريزي فرهنگي مطلوب
تعادل سياسي
سرمايهگذاري واقعبينانه
تدوين چارچوب قانوني عاري از تعصب
تشويق تجارت و صنعت فرهنگي
آموزش
1- تعادل سیاسی
تعادل يعني ترويج و پيشبرد فرهنگ صرفاً بهخاطر خود فرهنگ و نه اهداف احزاب سياسي.
فرهنگ منطقي، فرهنگي است كه به روي همه فرهنگهاي ديگر باز است، آن قدر اعتماد به نفس دارد كه استدلالهاي متنوع و مخالف را پذيرا و شامل گردد و آن قدر زنده است كه باور كند فرهنگ زمان حاضر به همان اندازه فرهنگ زمان گذشته جالب است.
2. سرمايهگذاري واقعبينانه
اگر فعاليتهاي فرهنگي با منابع كافي پشتيباني نشوند، ساختار آن با تداخلهاي مداوم و بحرانهاي مديريتي روبرو خواهد شد. مؤثرترين سياست آن است مبلغي بين 50 تا 60 درصد از بودجه عملياتي سالانه به انواع بورسها ، كمك هزينههاي تشويقي، ابتكارات و فعاليتهاي جديد و درحالتوسعه اختصاص داده شود.
3. تدوين چارچوب قانوني عاري از تعصب
وجود نوعي نظام مالياتي به نفع توليدكنندگان فرهنگي و هنرمندان، امري ضروري است و قوانين تجاري بايد به نفع آنها طراحي شوند. حمايت از حق پديدآورنده (كپيرايت)، الزام همه شبكههاي دولتي (راديو، تلويزيون و... ) به بالا بردن كيفيت فرهنگي برنامههايشان، وضع قوانين حمايت از محيط زيست و فرهنگ، انعقاد توافقنامههاي بينالمللي در مورد تعريف و حدود حقوق فرهنگي، حصول توافق بينالمللي در خصوص جابهجايي كالا و خدمات فرهنگي و غيره، همگي ملزومات يك سياست فرهنگي پايدار و مطلوب ميباشند.
4. تشويق تجارت و صنعت فرهنگي
يك سياست فرهنگي مطلوب، نيازمند تجارت و صنعت فرهنگي آزاد و قدرتمند است جنبههاي مختلف اين تشويق عبارتند از: گنجاندن جنبههاي فرهنگي در كليه امور توسعه عمومي، طرحهاي بازسازي، برنامههاي كارآموزي و توافقنامههاي مردمي و نزديك كردن صنايع فرهنگي، سازمانهاي هنري و نهادهاي آموزشي به يكديگر ازطريق تخفيف مالياتي.
5. آموزش
ازجمله فعاليتهاي اين بخش؛ تعيين موقعيت برتر براي موضوعات فرهنگي در كليه بخشهاي نظام آموزشي، اجباري شدن دروس هنري در كليه سطوح، تبديل بافت فرهن
تو پروژه یکی از بزرگ ترین مراجع دانلود فایل های نقشه کشی در کشو در سال 1394 تاسیس گردیده در سال 1396 کافه پاورپوینت زیر مجموعه تو پروژه فعالیت خود را در زمینه پاورپوینت شروع کرده و تا به امروز به کمک کاربران و همکاران هزاران پاورپوینت برای دانلود قرار داده شده
با افتخار کافه پاورپوینت ساخته شده با وب اسمبلی