ساخت پاوپوینت با هوش مصنوعی
کم تر از 5 دقیقه با هوش مصنوعی کافه پاورپوینت ، پاورپوینت بسازید
برای شروع ساخت پاورپوینت کلیک کنید
شما در این مسیر هستید :خانه / محصولات / Powerpoint / دانلود پاورپوینت آشنایی با انواع فرقه های نوظهور و بررسی مشخصههاي معنويتها و عرفانهاي کاذب (کد16220)
سفارش انجام پاورپوینت - بهترین کیفیت - کم ترین هزینه - تحویل در چند ساعت 09164470871 ای دی e2proir
شناسه محصول و کد فایل : 16220
نوع فایل : Powerpoint پاورپوینت
قابل ویرایش تمامی اسلاید ها دارای اسلاید مستر برای ویرایش سریع و راحت تر
امکان باز کردن فایل در موبایل - لپ تاپ - کامپیوتر و ...
با یک خرید میتوانید بین 342000 پاورپینت ، 25 پاورپوینت را به مدت 7 روز دانلود کنید
هزینه فایل : 105000 : 54000 تومان
فایل های مشابه شاید از این ها هم خوشتان بیاید !!!!
دانلود پاورپوینت تحلیل و ارزیابی توسعه نظام پیمانکاری فرعی و مبادلات مشارکتیSPXبر اساس روش UNIDO (کد16231)
دانلود پاورپوینت مقايسه وضعيت دولت الکترونيک ايران با تاکيد بر مدل سازمان مللدر مقايسه با ساير کشورها (کد16228)
دانلود پاورپوینت تحلیل و ارزیابی چابکي شركت هاي توليدي پتروشيمي ايران بابكارگيري منطق فازي (کد16227)
دانلود پاورپوینت تحلیل و ارزیابی نقش وجایگاه تشكلها و مؤسسات و شرکتهای غير دولتي در نظارت بر اجراي سیاست های ابلاغی در اصل 44 قانون اساسی (کد16224)
دانلود پاورپوینت آشنایی با مکانیسم های اثر گذاری مواد نفتی بر اکوسیستم های دریایی وارائه راهکارهای زیست محیطی در جهت تقلیل اثرات آنها (کد16222)
دانلود پاورپوینت تجزیه وتحلیل قوانین ، مقررات و استانداردهای جدید ناظر بر نهادهای مالی و پولی با رویکرد شفافیت (کد16221)
دانلود پاورپوینت ررسی شیوع سینوزیت مزمن در بیماران با انحراف سپتوم بینی در مرکز آموزشی درمانی امام رضا (ع) تبریز (کد16219)
دانلود پاورپوینت بررسی تطبیقی مفاهیم حسابداری ووجوه اشتراک و افتراق اساسی حسابداری واحدهای انتفاعی و غیر انتفاعی (کد16214)
تعداد و تنوع عرفانهاي نوظهور
آمار دقيقي از تعداد آنها وجود ندارد.
دائرة المعارف اديان جديد، چاپ انگلستان: 2500 دين جديد را که داراي پيروان شناخته شده هستند معرفي کرده است. برخي از آنان بسيار فعالاند و برخي بيشتر در فضاي مجازي و اينترنتي فعاليت دارند.
مَلکُلم هميلتون (جامعهشناس مشهور دين): بيش از پنجهزار آيين ديني جديد!
تعداد فرقههاي نو ظهور در ايران و ميزان موفقيت آنها: آمار دقيقي وجود ندارد. اما فعاليت آنها در حد بسيار وسيعي است.
مهمترين فرقههاي معنوي
فعّال در ايران
اديان سنتي: يهوديت، مسيحيت، زردشتيت، صابئين
سايبابا
اوشو (باگوان شري راجينش)
اکنکار (سفر باستاني روح) (پال توئيچل؛ هارولد کلمپ)
سرخپوستي (کارلوس کاستاندا)
فالون دافا (لي هنگجي)
دالايي لاما (دالايي= اقيانوس؛ لاما= پير)
رامالله (پيمان فتاحي؛ با اسم معنوي م. م. رامالله)
عرفان کيهاني يا عرفان حلقه (محمدعلي طاهري)
پائلو کوئليو
مديتيشن متعالي (تي. ام) (ماهاريشي ماهاش يوگي)
فرقههاي صوفي فعال در ايران
فرقههاي اهل سنت:
قادريه (حسيني (در حال حاضر شيخ يحيي حسيني: در شهر بانه، خانقاه مرکزي آنها قرار دارد) کسنزاني (بنيانگذار سيد محمد کسنزاني و رهبر فعلي سيد نهرو کسنزاني، نجاريه (شيخ عبدالقادر نجار، الان ماموستا شيخ محمد نجار؛ در شهر پاوه)
نقشبنديه (شمسيه (سيدعبدالله نقشبندي مجددي؛ مشهد، تايباد، ترتبت جام، سرخس، بجنورد، گنبدکاوس، آزاد شهر، بندرترکمن، ...)
شاذليه
فرقههاي شيعي:
نعمتاللهيه: (گناباديه (پرطرفدارترين فرقه در ايران؛ نورعلي تابنده)، مونس عليشاهيه (نورعليشاه: نوربخش)، صفي عليشاهيه، کوثرعليشاهيه)
ذهبيه (احمديه (دزفوليها: دکتر گنجويان)، مهدويه (محسني))
خاکساريه ((1) جلالي غلامعليشاهي، (2) دوده معصومعليشاهي، (3) دوده نورائي، (4) دوده عجم)
اويسيه (نادرعلي عنقا در آمريکا)
کميليه
بررسي مشخصههاي معنويتها و عرفانهاي کاذب
توجه:
عرفانهاي نوظهور همگي بر بستر مدرنيته و فرهنگ غرب روئيدهاند؛ به همين دليل با مباني و اصول اين فرهنگ کاملاً سازگارند:
دينستيزي؛
شکاکيت معرفتشناختي؛
ناواقعگرايي معرفتي و ارزشي؛
کثرتگرايي معرفتشناختي و ديني؛
سکولاريسم و اينجهانگرايي؛
ليبراليسم جنسي؛
1. ناديده گرفتن اعتقاد به خدا و يا انکار وجود او
خدا در عرفان اوشو
«مردم به نزد من ميآيند و ميگويند ما آرزوي جستجوي خداوند را داريم. من به آنها ميگويم در اين باره با من صحبت نکنيد. اين مقوله را به بحث نکشيد، هر گونه صحبتي دربارة جستجوي خدا بيفايده است. هيچ معنا و مفهومي در آنچه ميگويند نيست.» «کلمة خدا فقط يک بهانه است. ابزاري است براي ابراز احساسات ما به کل. در واقع کل هستي خداست. کل، الهي است و وقتي شما لبريز احساس الوهيت شويد، با کل هستي يکي خواهيد شد. راه حل مشکل شما رسيدن به آن وحدت است ... هر گاه انسان به نقطهاي برسد که خودش را کاملاً خارج از ذهن ببيند، آن وقت انسان خدا شده است.» «... خداي من حتي يک شخص نيست، بلکه يک حضور است. ... خداي من چيزي عيني، آنجا، نيست. خداي من همان ذهنيت است، اينجا.»
خدا در عرفان اکنکار
عرفان اِکَنکار هدف اصلي تمرينات معنوي خود را خداشناسي و مواجهه با نور و صوت خداوند ميداند. اما خداي مورد نظر اکنکار با خداي اديان الهي متفاوت است. اينان بعضاً تأکيد ميکنند که خدايي که اديان الهي و حتي برخي از اديان هندي مبلغ آن هستند، اساساً وجود ندارد و ساختة خود آنان است.
بعضاً با زيرکي بيشتري دربارة خداي اديان ديگر سخن ميگويند. به جاي انکار آن، ادعا ميکنند که اديان ديگر، غير از اکنکار، همگي محصول خداي طبقة پايين و طبقة فيزيکياند که آن را «کَلنيرانجان» يا «سلطان نيروهاي منفي» مينامند.
در جايي ديگر خدا را امري سليقهاي و شخصي ميدانند: «خدا آن است که هر روحي باور دارد که باشد.»
خداي يک مست لايعقل هماني است که او باور دارد و خداي يک عالم بزرگ نيز هماني است که باور دارد. هر دوي آنها دربارة خدا درست ميانديشند! کسي که در جستجوي شادي است، چرا که خدا همان شادي است. اين دو هيچ تفاوتي با هم ندارند. حتي ممکن است آن مست به خدا نزديکتر باشد. آنچه که مهم است اين است که اولاً بايد به مطلوب خود، هر چه که ميخواهد باشد، علاقهمند باشند و ثانياً، تمام تمرکز خود را بر روي جستجوي خود بگذارند.
2. شادمانگي به عنوان هدف غايي
هدف اصلي بسياري از عرفانهاي نوظهور: «شادي و آرامش و اميد»
از مکاتب سنتي: لذتگرايان و کلبيان و اپيکوريان ....
دالايي لاما: «من بر اين باور هستم که هدف اصلي زندگي جستوجوي خوشبختي است. اين امري بديهي است. اينکه معتقد به دين باشيم يا نباشيم، و اينکه پيرو کدام مذهب هستيم، تفاوت زيادي نميکند؛ همة ما در زندگي خود به دنبال چيزي مطلوب ميگرديم. به همين دليل، به نظر من حرکت زندگي رو به سوي خوشبختي و شادمانگي است»
سايبابا: «مأموريت من اعطاي شوق و شادي به شماست که از ضعف و ترس دورتان کنم. مأموريت من پراکندن شادماني است از اين جهت هميشه آمادهام ميان شما بيايم نه يکبار دوبار يا سه بار هر زمان که شما مرا بخواهيد. اسمم ساتيا من راستي هستم اعمالم ساتيا جلال و شکوه من ساتيا تنها آرزوي من شادماني شماست. شادي شما شادي من است شادماني جدا از شما ندارم. قدرت من غيرقابل اندازهگيري است تولد من غير قابل توضيح و غير قابل درک و پيمايش است.»
فالون دافا: انگيزة اصلي تمرينکنندة فالون دافا فقط بايد تزکية ذهن و بدن باشد. اما هدف از تزکية ذهن و بدن چيست؟ لي هنگجي ميگويد، با تزکية ذهن و بدن است که فرد ميتواند رنج و سختي خود را از بين ببرد. و زندگي او توأم با آرامش و شادي باشد.
3. نفي عقلانيت و فلسفه و منطق
اوشو با الفاظ مختلف و به مناسبتهاي گوناگون عليه عقل و ذهن و منطق و فلسفه سخن ميگويد. و به جاي آن بر پيروي از استاد و سرسپردگي دربرابر او تأکيد ميکند.
«من صاحب هيچ نظام فلسفي نيستم. ... من حتي نميدانم که ديروز چه گفتهام. به اين موضوع اصلاً فکر نميکنم. من فقط پاسخگوي اين لحظهام. من پاسخگوي حرفهاي ديروز نيستم. برو از ديروزي بپرس. قطعاً پيدايش نخواهي کرد. فردا نيز مرا نخواهي يافت. نه ديروزي وجود دارد و نه فردايي تنها همين لحظه است که واقعيت دارد»
نقد و بررسي
اگر کسي مدعي باشد با اصول فلسفه و منطق و عقل ميتواند همة رازها و حقايق عالم را کشف نمايد، روشن است که ادعايي بلندپروازانه و دستنايافتني دارد. در عين حال، اگر کسي گمان کند که با بياعتنايي به عقل و منطق نيز ميتواند به حقايق دست يابد، او نيز در خيالي خام به سر ميبرد.
عرفان حقيقي، «عرفاني عقلاني» است. نه تنها با عقلانيت سازگار است که همراه آن است. عرفان بدون عقلانيت، عرفاني انساني نخواهد بود همانطور که عقلانيت منهاي عرفان، از انسان، موجودي تک ساحتي و خشک و خشن ميسازد. انسان کامل، از ديدگاه اسلام، انساني است که همة ابعاد وجودياش هماهنگ با هم، پيشرفت نمايند. هيچ بعدي را فداي بعد ديگر نکند.
تذکر:
عقلانيت مورد تأييد برخي معنويتهاي نوظهور عقلانيتي مادي و اينجهاني است. به همين دليل عقلانيتي منهاي دين و ناسازگار با دين و مدافع تساهل و تسامح است.
4. مخالفت با اديان الهي
اکنکار: مشکلي که ماهانتا دارد چيرهگي آموزشهاي غلطي است که روح سابقاً در مورد اينکه، روح القدس چيست، خدا چيست، و خدا چه چيزي نيست، گرفته است. تمام اين تصورات اشتباه بايد کنار گذاشته شوند ... روحانينما گفته است، شما بايد اين کار را انجام دهيد، اگر اين کار بخصوص را انجام ندهيد، اگر تقاضاي بخشش نکنيد و يا اگر در مراسم مذهبي شرکت نکنيد، روح جهنمي خواهد شد. ... حال بيشتر افراد به اين دليل در انجام سفر روح مشکل دارند که تمام اين مفاهيم غلط، محکم توسط ذهن نگه داشته شدهاند. (حکمت اک، ذيل عنوان راههاي پنهان ماهانتا، ص14.)
مدعياند با وجود ماهانتا، ديگر نيازي به تعاليم ساير اديان وجود ندارد. «ماهانتا در هر عصري با شکوه و جلال تازهاي ظاهر ميشود و در بين مردم امروز قدم ميزند. علم و حکمتي که او استطاعتش را دارد، بسيار پيشرفتهتر از دکترينهايي است که اديان پر طرفدار جمعآوري کردهاند، زيرا مأموريت او آموزش دادن تکنيکهاي سفر روح است.» حکمت اک، ص15.
مدعياند فرد ميتواند يهودي يا مسيحي يا مسلمان باشد و به تعاليم اکنکار عمل کند. در عين حال، تأکيد ميکنند که «اکنکار مستقيمترين مسير به سوي جهانهاي بهشتي سوگماد است.»! (همان، ص16)
توئيچل از زبان ربازارتاراز ميگويد: «هر ديني را که امروزه در قدرت است نام ببر و من به تو نشان خواهم داد که فقط و فقط زائيدة يک وجدان اجتماعي است؛ نه حقيقتي که از جانب سوگماد آمده باشد. همة آن قوانيني که به عنوان قوانين الهي شناخته شدهاند، چيزي نيست جز يک وجدان اجتماعي متحول شده» دربارة محتواي اديان نيز ميگويد اين اديان بزرگ هيچ محتوايي را بازگو نميکنند «مگر پيکري از احکام و مقررات که از جانب قشر روحانيت رسمي براي تحت کنترل نگاه داشتن پيروانشان تنظيم شده است تا بدان وسيله عنان سياسي و اقتصادي تودههاي مردم را به دست گيرند.» سرزمينهاي دور، ص20.
دينستيزي در آيين اوشو
«اگر ميل جنسي تو واقعاً ارضاء شود احتياجي به آن همه وعدههاي پوچ نداري، چون به خواستهات رسيدهاي. اگر ميل جنسي تو نکوهش، سرکوب و نابود شود، اگر تو را مجبور کردند از اين بابت احساس گناه کني، آن وقت موهوم پرستي ميتواند براي هميشه به حياتش ادامه دهد. با اين ترفند است که موهوم و موهوم پرستي انرژي خويش را از خودکشي تو به دست ميآورد!» وي دين را ساخته و پرداختة روحانيان ميداند و ميگويد روحانيان چون نانشان در ترويج دين نهفته است، دين را سر پا نگه داشتهاند و الا اديان به خودي خود هيچ جذابيتي ندارند! (آينده طلائي، صص37-38.)
اوشو «گناه» را ساخته و پرداختة روحانيان به منظور تسلط بر تودهها ميداند و ميگويد: «گناه يكي از قديمي ترفندها براي سلطه بر مردم است. آنها در تو احساس گناه ايجاد ميكنند. آنها ايدههايي بس احمقانه به خوردت ميدهند كه قادر به محقق ساختن آنها نيستي. سپس گناه به وجود ميآيد و همين كه گناه به وجود آمد، تو به دام افتادهاي. گناه راز كاسبي همة به اصطلاح اديان تثبيت شده (بنيادگرا) است.» (الماسهاي اشو، ص258.)
مخالفت با احکام قضايي دين
«اکنون اين يک واقعيت علمي مبرهن و مسجّل است که تنبيه کردنِ هر کس به خاطر جنايتي که مرتکب شده، حماقت محض است. اين درست به اين ميماند که کسي را به خاطر مسلول بودن تنبيه کنند و يا چون سرطان دارد او را به زندان بيندازند.»اوشو در ادامه ميگويد در جامعة ايدهآل من، دادگاه وجود دارد اما حقوقدانها و وکيلان در آن دادگاهها جايي ندارند؛ ژنشناسان همه کارهاند. اوشو ميگويد کسي که دست به تجاوز جنسي ميزند، به هيچ وجه نميتوان او را واقعاً مسؤول چنان رفتاري دانست! او يا به دليل پيروي از کشيشها و ادياني که عزوبت را رواج ميدهند به چنين کاري مبتلا شده است و يا به دليل وجود هورمونهاي جنسي در بدنش به ناچار به چنين عملي کشيده شده است. اوشو در همين زمينه ميگويد: «مردي که از هورمونهاي جنسي بيشتري برخوردار است بايد زنان بيشتري داشته باشد. در مورد زن هم همينطور.» آينده طلايي، ص116-117.
5. شريعتستيزي و فقهگريزي
تقريباً همة عرفانهاي دروغين و معنويتهاي نوظهور (حتي اگر با اصل دين مشکلي نداشته باشند) با بعد فقهي آن به شدت مبارزه ميکنند.
پارهاي از صوفيان مسلمان و نفي شريعت
اكنكار و نفي شريعت
کوئليو و نفي شريعت
اوشو و نفي شريعت
نقد و بررسي
نکتة اول: همة عرفانهاي کاذب، اعم از آيينهاي سنتي و جديد، عليرغم انکار شريعت، خود داراي شريعت ويژة خويش هستند. آيين اوشو و اکنکار و کوئليو تعاليم فقهي و دستورالعملهاي رفتاري خاصي دارند. مراقبههاي اوشو همگي از اين سنخاند. و يا تمرينهاي معنوي اکنکار چيزي جز دستور العملهاي رفتاري نيستند. اينها خود به يک معنا ايجاد محدوديت براي افراد است.
نکتة دوم: اگر عرفان راهي است براي رسيدن به خدا و تقرب به او، پس جز با عمل کردن به دستورات خداوند، وصول به چنين هدفي امکان ندارد. خداي متعال نيز فرموده است:
«قل ان کنتم تحبّون الله فاتّبعوني يحببکم الله».
بنابراين راهي براي وصول به هدف جز پيروي از دستورات فقهي اسلامي، که از ناحية خداوند براي بشر ارسال شدهاند، وجود ندارد.
نکتة سوم: هيچ انساني به درجة معرفتي و شهودي پيامبر اکرم و امامان معصوم نرسيده است و نخواهد رسيد و اين حقيقتي است که مورد اتفاق همة صوفيان مسلمان است. اما آن انوار قدسيه لحظهاي از عمل به دستورات شرعي فروگذار نکردند.
نکتة چهارم: اصولاً وصول به بينهايت معنا و مفهوم ندارد. به تعبير مرحوم علامة محمدتقي جعفري، از شارحان بنام مثنوي معنوي:
هر قدمي که مطابق دستور الهي بر ميداريم و کوچکترين گردي را از آينة دل ميزداييم، به همان اندازه از حقيقت مطلق برخوردار ميشويم ... پايان اين سير و سلوک را مانند سير طبيعي و حرکت معمولي فرض کردن، از نهايت بيخبري است؛ زيرا تصور پايان و آغاز و وسط در بينهايت، آن اندازه بياساس است که فرو رفتن در تناقض ... لذا اين مطلب که جلالالدين ميگويد: «لو ظهرت الحقائق بطلت الشرائع» به بازيگري ذهني و رواني ما بيشتر مربوط است تا به واقعيابي ما. (تفسير و نقد و تحليل مثنوي، محمدتقي جعفري، ج11، صص118-119)
6. تک ساحتي ديدن انسان
اين ويژگي را نيز ميتوان در بسياري از عرفانهاي شرقي، اعم از عرفانهاي هندي، بودايي و در برخي از مکاتب اخلاقي و عرفاني يونان باستان از جمله مکتب کلبيون به وضوح مشاهده کرد. برخي از آيينهاي ايران باستان همچون آيين ماني نيز کما بيش مدافع اين ايده بودند. در عرفان مسيحي نيز اين مسأله به قوت مطرح است.
داستان شکايت سه تن از زنان مدينه از همسرانشان در نزد پيامبر در اين باره مشهور است.
گفتگوي زن متبتله با امام باقر
يکي ديگر از اموري که نگاه نادرست و بخشي به انسان را در مکاتب و آيينهاي دروغين عرفاني نشان ميدهد، مسألة انزوا و گوشهنشيني است. اينان غالباً اين کار را به هدف کسب توجه و تمرکز، لازم ميدانند. اصل در چنين عرفانهايي توجه و تمرکز و مديتيشن است. لذا هر چيزي که موجب تقويت اين حالت شود، «خوب» و با ارزش و هر چيزي که موجب ضعف در تمرکز و توجه گردد، «بد» و بيارزش تلقي ميگردد.
يکي ديگر از شواهد تک ساحت نگري به انسان در عرفانهاي کاذب، مسألة بيتوجهي آنها به مسائل سياسي و حکومتي و نفي سياست و پليد دانستن آن است. در عرفانهاي کاذب به يک معنا اصالت با فردگرايي و لذتگرايي فردي است. آنچه که براي آنان مهم است سعادت سالک و عارف است و لو به قيمت مشاهدة ظلم و ستم بر مردمان باشد.
نقد و بررسي
نکتة اول: تعارضي ميان بعد مادي و بعد روحي وجود انسان نيست. نميتوان به انگيزة تقويت و سعادت يکي، ديگري را ناديده گرفت. بهرهمندي مشروع از لذتهاي جسمي نه تنها تعارض و تضادي با معنويت و عرفان ندارد؛ بلکه شرط تکامل معنوي انسان و يکي از بهترين اسباب و وسايل وصول به سعادت واقعي است.
نکتة دوم: در نقد گوشهنشيني عارفان دروغين ميگوييم حق آن است که براي اصلاح درون نميتوان از اصلاح برون غافل بود. به همين دليل عارفان حقيقي افزون بر مبارزه با دشمن درون، با دشمنان بيروني نيز مبارزه ميکنند و اين مبارزه را براي حيات معنوي انسان لازم ميدانند. هر چند مبارزات دروني را دشوارتر و سختتر از مبارزات بيروني ميدانند.
نکتة سوم: راه اصلي وصول به هدف عرفان، «بندگي» خداوند است. بندگي به معناي عام. بندگي در همة ارکان و ساحتهاي وجودي انسان. هر يک از غرايز انساني، از جمله غريزة نوعدوستي و ديگرخواهي نيز بندگي خاص خود را دارند. عارف حقيقي کسي است که حق بندگي همة ابعاد وجودياش را ادا ميکند. نميتوان ادعاي محبت خدا و عشق الهي داشت اما نسبت به مخلوقات او بياعتنا بود و در سياست و مديريت و تدبير امور بندگان الهي هيچ دخالتي نکرد و خود را کنار کشيد.
نکتة چهارم: دربارة رابطة معنويت و سياست نظريات متعددي مطرح شده که ميتوان همة آنها را در دو طيف گستردة «نظرية جدايي معنويت از سياست» و «نظرية تعامل معنويت و سياست» جاي داد. نظرية جدايي معنويت و سياست دو دسته مدافع دارد: از طرفي برخي از معنويتگرايان دروغين و سرکردههاي عرفانهاي کاذب به پندار دفاع از معنويت ميخواهند آن را از سياست دور نگه دارند و از طرف ديگر برخي از سياستمداران و قدرتگرايان غير الهي به منظور بهرهبرداريهاي مادي و اجتماعي از تودهها و بازگذاشتن دست سياستمداران براي حفظ قدرت و سياست خود، ساحت سياست را جداي از ساحت عرفان و معنويت ميدانند.
حق آن است که اين نظريه، از طرفي ناشي از عدم درک درست عرفان و معنويت است و از طرف ديگر معلول برداشت نادرست از سياست است.
نکتة پنجم: نفس قدرت و سياست را نميتوان خوب يا بد دانست. اگر همراه با معنويت حقيقي و در راستاي تحقق معارف الهي و خدمت به خلق خدا باشد، جزء بهترين کارهاست. اما اگر موجب غرور و خودبزرگبيني و ستم بر زيردستان و تجاوز به حقوق و مقررات الهي باشد، بد است. بنابراين بايد ديد که هدف از سياستورزي و قدرتگرايي چيست.
نکتة ششم: بزرگترين طراحان معنويت و عرفان در بين بشريت، يعني پيامبران و اولياء دين، همگي براي استقرار نظام سياسي و حکومت ديني تلاش کرده و با طاغوتهاي زمان خويش درافتاده و لحظهاي در مبارزه با ظلم و ظالمان کوتاهي نکردهاند.
نکته هفتم: سرکردههاي عرفانهاي کاذب هر چند در ظاهر با سياست و سياستمداران مخالفاند و پيروان خود را به عدم دخالت در سياست و مسائل اجتماعي دعوت ميکنند، اما ترديدي نيست که هدف اصلي و پنهان آنان از چنين توصيهاي هدفي سياسي است. لذا از سوي قدرتمندان و سياستمداران غربي به شدت مورد تبليغ و حمايت قرار ميگيرند. چگونه ميتوان باور کرد پديدهاي که مخالف سياست باشد، از سوي سياستمداران و قدرتمندان تبليغ شده و از هر گونه حمايتي برخوردار گردد؟ بهترين مکانها و تفريحگاهها از سوي اربابان زر و زور و سياست در اختيار آنان قرار گيرد؟
7. کثرتگرايي سلوکي
به سوي كعبه راه بسيار است
من ز دريا شوم تو از خشكي (قاآني)
راهها به تعداد انفاس خلايق است. هيچکدام ترجيحي بر ديگري ندارد. مهم نتيجه است، نه وسيله.
سماع و رقص عارفانه به همان اندازه درست است که عرفان اسلامي مبتني بر شريعت.
عرفانهاي هندي و شرقي و غربي و امثال آن، به همان اندازه ما را به نتيجه ميرسانند که عرفان مبتني بر وحي.
دالايي لاما ميگويد: «در اين جهان آدمهاي مختلفي هستند، و باورهاي مختلفي دارند. پنج ميليارد انسان روي کرة خاک زندگي ميکنند و من معتقدم ما به پنج ميليارد دين مختلف نياز داريم، چرا که در برداشتها و تفکرات انسانها تنوع بسيار گستردهاي وجود دارد. به اعتقاد من هر انساني بايد از يک مسير معنوي عبور کند که براي او و در نسبت با باورهايش، بهترين باشد. ... من فکر ميکنم که اگر ما تنها يک دين داشتيم، طولي نميکشيد که آن دين گرهي از کار فرو بستة بشر نميگشود. اگر يک رستوران داشتيم و آن رستوران تنها يک نوع غدا داشت- هر روز، يک نوع غذا- پس از مدتي، چند مشتري ميداشت؟ انسانها به وجود تنوع در غذاي خود نياز دارند؛ چرا که سلائق مختلفي دارند. کار اديان هم تغذية معنوي بشر است، و به گمان من همة ما متوجه هستيم که تنوع اديان به نفع ماست.» هنر شادمانگي، صص294-295.
نقد و بررسي (1)
2. رسيدن به منزل مقصود و برخورداري از قرب الهي و مقام فناي حقيقي، که اوج اهداف عارفان است، راه ويژة خود را ميطلبد؛ با هر راهي نميتوان به اين هدف رسيد. رسيدن به مقام فنا و قرب الهي را نميتوان با نافرماني او به دست آورد! چگونه ممکن است با ناديده گرفتن فرمانهاي محبوب و معشوق بتوان به بارگاه او راه يافت؟ يک عاشق حقيقي هرگز به خود اجازه نميدهد که لحظهاي از ياد معشوق غافل بماند؛ در همة حرکات و سکناتش همواره به دنبال رضايت معشوق است.
نقد و بررسي (2)
3. هيچ کس توانايي رسيدن به اوج معنويت پيامبر اسلام و امامان معصوم را ندارد. آنان با بالا رفتن از نردبان شريعت به آن مقام رفيع دست يافتهاند. پيامبر تا آخرين ساعات عمر لحظهاي در انجام دستورات الهي کوتاهي نکرد. اميرمؤمنان در محراب نماز به شهادت رسيد و امام حسين در ساية عمل به فريضة امر به معروف و نهي از منکر به آن مقام بزرگ دست يافت.
4. عقل و شرع حکم ميکنند که بهترين و صائبترين وسيلة وصول به حقيقت بلکه تنها وسيلة آن، متابعت از شريعت وحياني است. چگونه ممکن است راههاي بهتر و سادهتري باشد اما خداوند آن را از بندگان دريغ نمايد؟ اگر حقايقي باطني وجود دارند که دارند و اگر راهي براي وصول به آنها وجود دارد، اين راه منحصر در راه شريعت است و بس.
8. نفي واقعگرايي ارزشي
عارفان اک در پاسخ به اين پرسش که آيا اکنکار با سقط جنين يا همجنس بازي مخالفت ميکند؟ ميگويند: «اکنکار موضوعاتي از قبيل سقط جنين، طلاق يا گرايش جنسي را به عنوان تصميماتي شخصي در نظر گرفته و به عنوان يک سازمان نظري نميدهد.»
ترويج تساهل و تسامح از سوي پائلو کوئليو
نقد و بررسي:
بر اساس نظام ارزشي اسلام، ارزشها ريشه در واقعيت دارند. «الاحکام الشرعية تابع للمصالح و المفاسد الواقعية»
9. پيروي از استاد
که با نامهاي مختلفي نامگذاري ميشود: قطب، استاد، پير، ماهانتا، ناوال و امثال آن.
جايگاه استاد در اين تلقي در حقيقت جايگاه پيامبران و بلکه جايگاه خدا است. زيرا پيامبران جرأت و جسارت تخلف از دستورات خداوند را ندارند و خود را فقط واسطة ابلاغ دستورات و خواستههاي الهي به بشر ميدانند و خداوند نيز اختياري جز ابلاغ دستورات او را به آنان نداده است: «و ما علي الرسول الا البلاغ»؛
اما استاد و پير در تصوف و عرفانهاي کاذب حقِ هر گونه دخالت و تصرفي در احکام الهي را دارد. به همين دليل ممکن است به سالک دستور دهد دزدي کند. و او نه تنها حق سرپيچي از اين دستور را ندارد؛ بلکه حق چون و چرا هم ندارد.
در عرفان اکنکار به جاي توسل به خدا براي حل مشکلات، بايد به پير يا ماهانتا که رهبري اکنکار را بر عهده دارد متوسل شد.
«هر کسي که تمرينات معنوي اک را انجام دهد متوجه ميشود که زندگي او به خوبي اداره ميشود. اين بدان سبب است که اداره کنندة حقيقي زندگي او ماهانتا است.»«اگر کسي انتظار دارد سفر روح کند، بايد با ايدة وجود استاد زندة اک مشکلي نداشته باشد زيرا استاد وسيلة رسيدن به سرزمينهاي خداوند است که روح الهي آن را در اختيار ما قرار داده است.» «در مدرسة اک هيچ روزنهاي وجود ندارد که يک بچه بتواند به وسيلة آن از ديد استاد بيرون رفته و گم شود.»
در عرفان ساحري نقش ناوال يا پير آنقدر برجسته ميشود که معتقدند سالک براي مواجهه با او بايد تمرينها و رياضتهاي شديد و آموزشهاي طولاني و دراز مدتي را تحمل نمايد. و الا اگر سالک بدون تمرين و رياضت کافي، با ناوال رو به رو شود، بلافاصله خواهد مرد. کارلوس کاستاندا مدعي است «بدون يک آموزش طولاني هيچ انساني قادر به رويارويي با ناوال نيست. اگر يک انسان معمولي با ناوال مواجه شود بيدرنگ خواهد مرد.» گزيده مجموعه آثار، کارلوس کاستاندا، ص62.
10. ليبراليسم جنسي: دامن زدن به مسائل جنسي
کوئليو:«براي تحقق تشرف، بايد با اين نيرو آشنا شوي. بقيه چيزها نيروي جنسي ساحران، به استادان بزرگ تعلق دارد و پس از مراسم با آنها آشنا ميشوي. پس چطور با آن رو به رو شوم؟ يک فرمول ساده است ... فرمول اين است در تمام مدت رابطة جنسي، از حواس پنجگانهات استفاده کن. اگر در لحظة اوج لذت جنسي، همة اين حواس با هم از راه برسند، براي تشرف پذيرفته ميشوي. (بريدا، ص192، 193.)
اوشو سکس را امري مقدس و مهمترين نيروي زندگي دانسته و همگان را از نکوهش سکس بر حذر داشته و معتقد است که همة دگرگونيهاي زندگي از طريق اين نيرو رخ ميدهد. سکس را مقدمة عبادت ميداند. البته نه هر سکسي را؛ بلکه سکسي که از روي شور و سرخوشي باشد! چنين سکسي است که مولِد عشق است و عشق نيز مولِد عبادت است. اوشو، سکس را تنها در ارتباط با غير همجنس خلاصه نميکند؛ بلکه همجنسبازي را نيز تقديس ميکند. و بهترين مکان براي دينشناسي و خداشناسي را کابارهها ميداند و نه کليساها و مساجد! (الماسهاي اشو، ص383. و ص126.)
اوشو انسان ايدهآل را در قالب ترکيبي با عنوان «زورباي بودايي» معرفي ميکند. زوربا شخصيتي است زميني و اهل خوشگذرانيهاي دنيوي و جسماني، اما بودا مظهر عرفان و معنويت و زهد و کنارهگيري از دنيا است. وي در اين باره ميگويد: «همة تلاش من بر يک چيز متمرکز است: آفرينش انساني نوين مثل «زرباي بودا» در يک کمون نمونه همة افراد از هر دوي اين کيفيتها برخوردار خواهند بود»
11. انکار معاد و طرح مسألة تناسخ
وجه مشترک همة عرفانهاي شرقي و غربي و سرخپوستي همين است. البته اين مسأله، امر جديدي نيست. تناسخ از ويژگيهاي مشهور اديان و آيينهاي هندي است. در يونان باستان و از سوي فيثاغوريان هم مطرح شده است.
تناسخ و پاسخدهي به مشکلات روحي
«اگر ما در زندگيهاي گذشته مورد آزار قرار گرفته و ترس را تجربه کرده باشيم، احتمالاً هنوز اين عواطف را در حافظة رواني خود حفظ کردهايم و شايد به همين دليل در زندگي کنوني از احساس ترس و تنش در عذابيم.» (اکنکار حکمت باستاني براي عصر حاضر، صص39-40.)
تناسخ و حل اختلافات شخصيتي والدين و فرزندان
استدلال ديگر آيين اکنکار:
اختلافات شخصيتي والدين و فرزندانشان را جز از راه تناسخ نميتوان توجيه کرد. چطور ميشود که والدين يک کودک هيچ علاقهاي به موسيقي ندارند، اما فرزند آنان نه تنها علاقمند به موسيقي ميشود بلکه استعدادي درخشان در موسيقي هم دارد؟
«شايد او اين استعداد را در زندگي قبلي پرورش داده و خاطرات ضعيفي از آن دوران دارد.»
استدلال از راه تجربة شخصي
اوشو و تناسخ: تمسک به تجربة شخصي.
«من مراقبه کردهام. من به نقطهاي رسيدهام که از آنجا ميتوانم زندگيهاي قبلي خود را ببينم و همين برهان بسنده است. اين شناخت من است. اين تجربة من است اين به ميراث هندوان، باورها يا هيچ چيز ديگرشان ربطي ندارد. من بر اساس اختيار خود سخن ميگويم» (اينک برکهاي کهن، ص46)
تناسخ و تحمل سختيها
دالايي لاما:
کساني که به تناسخ باور دارند، در مصيبتها يا اصلاً رنجي نميبرند و يا تحمل مصيبت و جدايي دوستان و عزيزان براي او خيلي آسان است. سرنوشت فرد وابستگي تام به رفتارهاي خود او دارد. دالايي لاما ميکوشد به پيروانش بباوراند که اعتقاد به کارما نبايد باعث رکود و بيتحرکي آنان شود و گمان کنند چون زندگي کنونيشان از پيش رقم خورده است پس نبايد هيچ حرکتي براي اصلاح وضع موجود داشته باشند. وي از کارما باوري فعال ميسازد و ميگويد با توجه به اين باور بايد دانست که زندگي آيندة ما در دست خود ما است پس براي بهتر شدن زندگي آيندهمان بايد تلاش کنيم.
نقد و بررسي
تناسخ به اين معنا که مکاتب هندي و بودايي و آيينهاي نوظهور معنوي مثل اوشو و اکنکار و کوئليو ميگويند قطعاً باطل است. هم از نظر فلسفي و هم از نظر ديني.
بر اساس تناسخ، اموري از قبيل توبه، استغفار، عفو الهي، احباط عمل، و امثال آن هيچ جايگاهي ندارند.
اين استدلال اوشو که ميگويد من خودم وجودهاي سابقم را مشاهده کردهام معلوم است که هيچ ارزش منطقي و عقلاني ندارد. در مقابل آن به سادگي ميتوان ادعا کرد که ميليونها نفر ديگر چنين تجربهاي نداشتهاند.
اين سخن که با تناسخ بخواهيم علت اختلافات شخصيتي فرزندان را والدين توجيه کنيم، نيز واضح البطلان است. اين حاکي از ناديده گرفتن اختيار آدميان در شکلدهي به شخصيت خودشان و ناشي از جهل نسبت به عوامل شکلدهي به شخصيت انسان است.
مدافعان تناسخ، اعتقاد به آن را به معناي دادن فرصت به انسانها براي تکميل شخصيت خود ميدانند. اما اين نيز آرزويي بي مورد و بيوجه است. خداوند ابزار و وسايل دروني و بيروني هدايت را در اختيار همة آدميان قرار داده است: عقل به منزلة پيامبر دروني و هزاران پيامبران بيروني. در قرآن کريم از زبان برخي از جهنميان آمده است که آرزوي بازگشت مجدد به اين دنيا را دارند اما به آنان فرصت داده نميشود.
علت تأثيرگذاري عرفانهاي کاذب
علت اصلي جهل افراد است: (عامل اصلي همة انحرافات در تاريخ اسلامي را ميتوان جهل ناميد: دعاي اربعين امام حسين)
معمولاً اعضاي اين فرقهها دلبستهتر و پايبندتر هستند.
مخفي کاري آنان اين حالت را در ذهن خيلي افراد ايجاد ميکند که حتماً چيز مهمي دارند ...
کنترل همة جوانب زندگي مريدان از نوع غذا، محل مسکن، همسر، لباس و ...
استفاده از موسيقي، مد و نماد
دانلود پاورپوینت آشنایی با انواع فرقه های نوظهور و بررسی مشخصههاي معنويتها و عرفانهاي کاذب
بررسی فرقههاي نوظهور
بمباران محبت: وعده شغل، مسکن، تسکين آلام روحي، بهبود امراض مزمن يا صعب العلاج جسمي، قرار گرفتن در محيطي صميمي، يافتن ياران شفيق ...
ادعا ميکنند که راهي سريع، مرحلهبندي شده و قابل اجرا براي رسيدن به حقيقت دارند. که نيازي به عمل به دستورات ديني ندارد.
ساده و در دسترس جلوه دادن تجربههاي معنوي جديد
کمکاري عالمان و مبلغان ديني در ارائة معارف معنوي
نقش سياستبازان در ترويج عرفانهاي کاذب
بهرهبرداري از برخي آموزهها
مثلا آموزة درونگرايي افراطي و گوشهنشيني و آموزة تناسخ
در اغلب آيينهاي جديد اعتقاد به تناسخ که به گونهاي ملازم با جبر اجتماعي و سياسي هم هست، وجود دارد. حتي در عرفان اکنکار آمريکايي اين اعتقاد جايگاه بسيار بالايي دارد. و اين ابزار خوبي در دست زورگويان و ستمگران است. با اين اعتقاد ميتوان جلوي خيلي از شورشهاي اجتماعي و سياسي را گرفت. و افراد را به اميد زندگي بهتر در مرحلة بعدي ساکت نگه داشت.
ايجاد پايگاه:
نقش کينياز دالگورکي، شاهزادة روسي، در پيدايش بابيت و بهايئت. شرکت در درس سيدکاظم رشتي آشنايي با سيدعليمحمد شيرازي. معتاد کردن او و القا انديشههاي خود به او. کمکم به سيد گفت شما نمايندة امام زمان هستيد و من به شما و مقام بسيار والايتان واقفم. خود سيد هم باورش شد. امروزه فرقهاي شده است که کاملاً در اختيار استکبار و عليه مسلمانان اقدام ميکند.
مقابله با معنويت اسلام شيعي:
تقويت اسلام فردي و منهاي سياست. اسلام منهاي روحانيت، اسلام منهاي مديريت. به عنوان مثال در ايران اسلامي از سال 42 به بعد ميبينيم که مشايخ صوفيه روابط خوبي با دربار شاه داشتند. به مقامات عالي ميرسيدند. در زمان دکتر اقبال خانقاهها رشد کردند.
مهار قدرت مرجعيت:
نقش مرجعيت را در خنثي كردن توطئههايش به وضوح در سدههاي اخير ديدهاند. بر اين اساس با ترويج چنين فرقههايي، به محوريت دادن به نقش پير و استاد در حقيقت ميخواهند بديلي براي مرجعيت ايجاد كنند.
راههاي مقابله ...
30 تا 70 درصد پروژه | پاورپوینت | سمینار | طرح های کارآفرینی و توجیهی | پایان-نامه | پی دی اف مقاله ( کتاب ) | نقشه | پلان طراحی | های آماده به صورت رایگان میباشد ( word | pdf | docx | doc | )
تو پروژه یکی از بزرگ ترین مراجع دانلود فایل های نقشه کشی در کشو در سال 1394 تاسیس گردیده در سال 1396 کافه پاورپوینت زیر مجموعه تو پروژه فعالیت خود را در زمینه پاورپوینت شروع کرده و تا به امروز به کمک کاربران و همکاران هزاران پاورپوینت برای دانلود قرار داده شده
با افتخار کافه پاورپوینت ساخته شده با وب اسمبلی